خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 161

خیلی وقته ننوشتم ... می دونم ... هر روز خیلی خسته ام و وقتی میام فقط می رسم بخونمتون ... دیگه حال نوشتن ندارم .  

اولین حقوق امسالمونو هم گرفتیم ... فکر می کنم خیلی کمه ... باید روی خواسته ی خودم پافشاری می کردم . آخه زود زود تموم شد !!! 

بچه ها هم خوبن ... شیطونن و پر انرژی  

اما من نمی دونم چرا امسال مثل پارسال انرژی ندارم ... پارسال این موقع ها نمایشگاه کارهای بچه ها زده بودم .  

کم کم داره کارام کمتر می شه ... امیدوارم بتونم انرژی بزارم براشون

نظرات 4 + ارسال نظر
نانا یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:03

از بس همه چی گرون شده حقوق آدم کم میاد. زیاد هم نمیکنن این حقوقا رو:(

آره دیگه همینش بده !!! اول سال قرارداد می بندی تا آخر سال ارزش پوله به صفر میل می کنه

آزاده دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 http://bekasinagoo.persianblog.ir/

میدونم خیلی بچه ها رو دوست داری اما زیاد از جونت مایه نزار تا واسه خونه اومدن هم انرژی داشته باشی.... پیاده روی هم خیلی الان که نه گرمه ن سر حال میده....

چشم آزی جون !!!

شیرین سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 http://http://asheghanehayemanoaziztarin.persianblog.ir/

قیمت ها داره سرسام آور بالا میره اما حقوق ما ثابت سرجاش وایساده
اصلا نمی فهمی کی حقوق گرفتی و کی تموم شد .
دوستم مواظب خودت باش اونقدری کار کن که خونه میای برای زندگیت هم انرژی داشته باشی

صبا پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:31

خوبی عزیزم راستی چی درس میدی

کامپیوتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد