خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 173 + عکس گل من

این هفته ، هفته ی پر کاری بود ، همیشه این موقع سال وقت ارائه پروژه های دانش آموزیه و از شنبه تا دیروز بچه ها همش تو سایت بودن و دم به دقیقه هم منو صدا می زدن که کاراشونو تکمیل کنن ... یه عالمه کار دیگه هم برای دعوت نامه و کارت بچه ها وچیزهای دیگه بود که باید درست می کردم ... خلاصه که حسابی خسته شدم . 

اینقدر هم همه چیز غمگینه که حال آدمو بد می کنه ...  

قراره شنبه با مدیر دبستان حرف بزنم و سه شنبه هم با یکی دیگه از مدیرا حرف زدم تا بلکه تصمیم خودمو برای سال آینده بگیرم و ذهنم از درگیری در بیاد ... اینقدر ذهنم درگیره  که یک صفحه درسم نمی تونم بخونم ... یهو می بینم تا آخر صفحه رو خوندم اما هیچی ازش نفهمیدم دوباره بر می گردم از اول می خونم و این اینقدر تکرار می شه تا خودم از درس خوندن اینجوری خسته می شم  

توی تعطیلات عید سه تا بوته شمعدونی خریدم که خداروشکر همش دارن پر گل تر می شن  

عکسشونو میزارم براتون . 

هفته ی دیگه هم تولد یاشاره ... نمی دونم قراره مهمون داشته باشم یا نه ... اما می دونم که حوصله ی مهمونو ندارم ...  

حتی هنوز نمی دونم می خوام براش چی بخرم ... قرار بود حقوق فروردینو زودتر بدن اما تا همین لحظه خبری از حقوق نیست ... در ضمن اینکه یاشار هم هنوز تکلیف قرار داد سال آینده اش معلوم نیست و از اون بدتر که معلوم نیست این ماه حقوق کامل می گیرن یا نصفه و این بلا تکلیفی کلافه ام می کنه ...  

 

عکس گلم

نظرات 2 + ارسال نظر
ناهید کوچولووو پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 18:18

بلاتکلیفی رو هیچ کسی دوست نداره .

گل ها خیلی زیباست .

سارمونلا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 http://khaterestan.persianblog.ir

گلها خیلی خوشگلن.منم همین رنگ شمعدونی رو دارم که پر از گل شده و واقعا با دیدنش آدم جون تازه می گیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد