خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 182

خب براتون بگم که دیروز یه جشنی داشتیم تو مدرسه و حدود 7-8 ساعت سرپا بودمفکر کن 100 تا مهمون کله گنده داشتیم و من مسئول خوش آمد گویی بودم ...  

اصلا مدرسه ی جدید رو دوست ندارم از پر توقع بودن آدمها بدم میاد ... از اینکه انتظار دارن تو هر کاری رو انجام بدی ... روز اول قرار بود من فقط مدیر آی تی باشم اما کلا از همه انتظار می ره که مثلا وقتی آقای نصاب پرده میاد یکی واسته بالاسرش ... مثلا وقتی آقای صندلی کرایه میاد یکی بالای سر اون باشه ... مثلا وسایل پذیرایی رو یکی دیگه بچینه و از این قبیل کارها... به جای اینکه بره  نیروی مخصوص این کارها رو بیاره از ما توقع داره ... می خوام با مدیر عزیز یک دعوای اساسی بگیرم تا این حد که بگم اگه قراره اینطور باشه من اصلا نمیام ... و الان خیلی خیلی اعصابم از دستش خورده  

بالاخره بعد از هزهر بار زنگ زدن به دانشگاه موفق شدم انتخاب واحد کنم و 21 واحد باقیمانده پایانی رو که بیشترش آزمایشگاه و واحد عملی هست رو بگیرم ... حالا مونده کلی پول که باید بریزم به حساب دانشگاه  

از اونجایی که این ماه تا کنون حقوق یاشار پرداخت نشده ، یاشار بنده خدا هنوز پول به حساب دانشگاه نریخته و انتخاب واحد نکرده چون ما هر چی پس انداز داشتیم هم تو این ماه و ماه پیش خرج کردیم و در حال حاضر خالی خالی هستیم ...  

کلا دلم می خواد فعلا یه مدت از زندگی استعفا بدم ... و به قول معرف دنیا وایسا من میخوام پیاده شم ...  

خدا رو شکر امروز رو نرفتم مدرسه و دارم برای خودم تنهایی حال می کنم و موسیقی گوش می دم و می نویسم ... 

چقدر برای این آدمای مسافر اتوبوس گریه کردم ... کلا الان تو مود گریه و غم و اندوهم ...  

یه سری بازی برای آموزش کامپیوتر طراحی کردم یکیشون هم درست کردم اما در حال حاضر هیچ انگیزه ای برای اجرای بازی هام ندارم اونم برای این مدرسه !!!  

حتی کم کم که دارم با همکارام آشنا می شم می بینم یکی از یکی خل ترن ... حالا تعریفش باشه برای بعد ... اما واقعا هیچ انگیزه ای برای رفتن ندارم ... نه نیاز روحیم برآورده می شه نه نیاز پولی ... فقط دارم وقتم رو تلف می کنم ... باید یه فکر اساسی کنم به حال خودم ... بزار این  ترم بگذره درسم تموم شه بعد !!! 

نظرات 5 + ارسال نظر
دلباخته چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:33

سلام یلداجون من نوشته های تورو همیشه دنبال میکنم وخیلی ندیده تورو دوست دارم خوش حال میشم به وبلاگم سربزنی وباهم دوست بشیم.Shahrekhaterat

آدرس وبلاگتو کاش کامل می ذاشتی !!!

نی نی پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:34

مدرسه غیر انتفاعیه؟چقد الکی بیگاری میکشن...
کاش الان همین چندوقت پیش بود که تو کیش بودی...نه؟

مدرسه غیر انتفاعیه ... این بیگاری ها همش مربوط می شه به 3 تا از همکاران مجرد که صبح تا شب بیکارن و می مونن مدرسه توقع برای همه پیش میارن !!!
آره کاش !!!

دلباخته پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:41

آره عزیزم ببخش فراموش کردمShahrekhaterat.blogfa.com

نی نی جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:50

اره دیگه..همیشه لطف زیاد میشه وظیفه...

ناهید کوچولووو سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:32

من گیم هایی که دوست دارند رو بعد از اتمام درس و یادگیری می گذارم بازی کنند .
تا حالا این که بازی ها کامپیوتری طراحی کنم برای دانش آموز ها به ذهنم نرسیده بود ، برای چه رده ی سنی و چه بازی ایی مثلا ؟

مدیر ای تی مدرسه ، موظف به چه کار هایی هست ؟

بازی کامپیوتری نیست ها ... بازی برای یادگیری کامپیوتریه ... یه چیزایی مثل بازی های فکری ... بازیشم خودم طراحی کردم تو بازار نیست که بهتون معرفی کنم اما ایشالله تصمیم دارم که ثبتش کنم هر وقت به تولید انبوه رسید می گم تهیه کنید ... حالا باید یه ترم بچه ها بازی کنن باهاش تا ایرادهاش در بیاد !!!
مدیر آی تی مسئول پرتال مدرسه و سایت کامپیوتری و هوشمندسازی و تدریس کامپیوتر و ... کلا هر کار کامپیوتری تو مدرسه هست !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد