سال نو مبارک

سلام دوستای خوبم  

می دونم که توی نوشتن خیلی تنبل شدم ... نه خودم پست جدید می زارم و نه کامنتی می دم 

البته که هر روز همه تون را می خونم و از حال روزتون با خبرم و کامنت ها را هم تو دلم می دم براتون اما انگار یه چیزی مانع نوشتنم می شه  

خب سال نوتون مبارک  

امیدوارم امسال برای همه خیلی خیلی بهتر از سال گذشته باشه  

پارسال برای ما سال سختی بود با اونکاه از اولش فکر می کردیم باید سال خوبی باشه اما اتفاقات جور دیگه ای افتادند...  

در کل سال سختی بود اما بالاخره تموم شد  

اما خب خوبی هایی هم داشت ... ایتکه من بالاخره درسم تموم شد ...  

اما از لحاظ کاری و مالی سال خوبی نبود نه برای من و نه برای یاشار اما خب به سال جدید خیلی امیدوارم و از الان بوهای خوبی میاد  

دلم می خواست امسال به بچه فکر کنم اما با شرایط کنونی فعلا امکان فکر کردن هم وجود نداره ... پس می مونه برای سال های بعد  

حالا که این موضوع کنسل شد شاید به ادامه تحصیل فکر کنم ... تو فکر تغییر کار هستم مخصوصا از دبستان حسابی خسته ام و واقعا بی نظم و بی برنامه است ... 

درسم که تموم شد یکی از همکارام که مدیر یکی ار دبیرستان های سلام هست بهم گفت که برم اونجا برای تدریس کامپیوتر و یکمی حال و روزم بهتر شد ...  

 مامان و بابام هدیه ی فارغ التحصیلی بهم پول کافی برای خرید لپ تاپ دادند و یاشار هم برام یک گوشی موبایل خرید ... 

خلاصه که الان حسابی با به روز شدم و تکنولوژیم کامل شده    

روز سوم عید هم مامان و بابام و خواهر برادرم اومدند خونمون براشون عیدی تهیه کرده بودم ... عکس هاشون را مگنت کرده بودم که بچشبونن به در یخچال که خیلی خوششون اومده بود ... مخصوصا بابام که کلی از این ابتکار ذوق زده شده بود ... 

فردا صبحش هم حدودای ساعت 3.5 صبح راه افتادیم به سمت نوشهر و 7.5 رسیدیم ...  

با برادرم و خانمش رفته بودیم و 2 روز بعد برگشتیم  

 عکس هاشم به زودی براتون می زارم  ... در کل سفر خوبی بود   

باز هم برای همه تون آرزوی بهترین ها رو دارم  

عکس عیدی ها   

سبزه مال مامان و بابام بود ... نارنجی مال خواهرم و آبی و بنفش مال برادرم و خانمش

 

عکس گوش ماهی ها و دریا