خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 187

سلام به همه ی دوستان 

تنبل شدم حسابی خودم هم می دونم ...

تعطیلات نوروز که تموم شد روزهای کار شروع شدند ... روزهای خیلی شلوغ چون پیش ثبت نام ها شروع شده بودند و حسابی مراجعه کننده داشتیم . خوبیش این بود که درسم تموم شده بود و استرتس امتحان و نخوندن درس نداشتم ... اما حسابی دنبال گرفتن مدرکم هستم که هی به گیر می خوره ... ی بار می گن اصل مدرک پیش ... یه بار دیپلم ... یه بار کارنامه ی تایید شده آموزش و پرورش ... یه بار تاییدیه تحصیلی ... تایید نمرات دانشگاه قبلی و ... 

هنوز موفق به دریافت مدرکم نشدم . 

برای فوق پیام نور ثبت نام کردم اما چندان حوصله خوندن ندارم . 

یاشار هم بهش یه پیشنهاد کاری خوب شده بود قبل از عید که کلی هم براش وقت گذاشت اما بعد از مدتی دید سایر مدیران شرکت هی نظراتشون عوض می شه و کلا انصراف داد ... الان فقط 2 روز در هفته می ره سر کار ... نسبت به دو روز بد نیست اما خب حسابی کم میاریم ... 

یه سفر کاری دو روزه رفتیم کیش ... قضیه این بود که یاشار برای شرکتی که گفتم باید می رفت ماموریت و از اونجایی که مدیران شرکت من را می شناختن و می دونستن که رشته ی منم کامپیوتره بهش پیشنهاد دادن که ما با هم بریم ... قرار بود سفر 4 روز باشه و از 4 شنبه تا شنبه ... رفتیم اونجا و همش هم از صبح کار بود تا 6 و بعد هم به دلایلی مجبور شدیم 5 شنبه شب برگردیم ... یعنی در واقع هیچ استفاده ای نکردیم و حتی یکبار هم نتونستم دریا رو ببینم ... 

خیلی خسته شدم و اگر می دونستم اینجوریه اصلا نمی رفتم ... 

اوضاع زندگیمون مثل قبله و فقط می گذره ... بدون تغییرات اساسی 

بعد از تعطیلات نوروز تصمیم گرفتم که رانندگی کنم و چون 10 سال پیش گواهینامه گرفته بودم و اصلا هم رانندگی نکرده بودم هیچی بلد نبودم ... مجبور شدم برم کلاس ... تقریبا 20 جلسه رفتم ... البته به نظرم معلمم یکمی زیادی کشش می داد ... البته منم چون به شدت فوبیای رانندگی داشتم خیلی کند بودم ... الان تقریبا یاد گرفتم ... صبح ها با یاشار تا مدرسه می شینم و بعدش اون می ره سرکارش ... هنوز خیلی اوکی نیستم اما دارم بهتر می شم ... هنوزم وقتی می شینم کمی ترس دارم ... می تونید کمکم کنید ؟!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
نی نی سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 19:23

فقط و فقط با همون نشستن حل میشه..انقد بشینی و جاهای شلوغ بری و اتوبان و اینا تا ترست کامل بریزه و تسلط پیدا کنی...بعدش خیلی خوب میشه دیگه راحت میشی..

نی نی جان ممنون از راهنماییت
من فقط صبح ها تا مدرسه می رم ... گاهی خوبم گاهی بد ... هم اتوبان داره ... هم شلوغه و هم پر پیچ و خم ... اما به نظرم میاد یکم زیادی طول کشیده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد