خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 188

یه مشکلی که چند وقتیه باهاش به شدت درگیرم اینه که از وقتی که خواهرم برگشته به شدت عصبی و بد اخلاق شده و مدام در حال انتقاد کردن و داد و فریاد کردن با دیگرانه ... مخصوصا مامان و بابام ... این وسط گاهی هم انتقاد هایی به ما می کنه ... مثلا از سبک زندگیمون ... گدشته و حالمون یا چیزای دیگه ... یاشار هم به شدت حساس شده و این وسط من موندم و این دو نفر ... به خاطر یاشار سعی می کنم کمتر باهاش در ارتباط باشم چون خیلی بی تعارف و رک هر چی دوست داره با یاشار می گه و اونم ناراحت می شه ... از یه طرف دیگه یاشار هم به نظر من زیادی حساس شده و حالا دیگه هر کی هر چی بگه زود به خودش می گیره و بعدش برنامه ها داریم ... غر غره که من باید بشنوم ... دیگه موندم چیکار کنم از دست اینها ... امروز به مامانم می گم مامان جان درباره فلان موضوع از یاشار سوال نکن خوشش نمیاد ... حالا هی راجع به اون موضوع حرف می زنه ... بعد که برگشتیم 2-3 ساعت داشتم غر می شنیدم ... اینقدر هم یاشار عصبی می شه سر این چیزا که حد نداره ... یعنی به چشم خودم می بینم که داره منفجر می شه ... تازگی ها زن داداشم هم به جمعشون پیوسته و هی وسط بحثهاشون از خواهرم دفاع می کنه لج یاشارو بیشتر در میاره ... 

الان فهمیدین دردم چیه ... یا پرت و پلا و درهم بر هم نوشتم ؟!!!!!!

خب منم این وسط قطعا طرف یاشارم اما دلم هم نمی خواد خانوادمو ناراحت کنم و تند باهاشون حرف بزنم ... حرف مهربونانه ام رو هم که گوش نمی دن !!! چیکار می شه گرد آیا ؟!!!

جند روزه دارم مسیرهای جدیدی را رانندگی می کنم ... فهمیدم مشکلم با رانندگی از ایده آل گراییم ناشی می شه ... مثلا می خوام عین یه آدمی که 10 سال رانندگی کرده رانندگی کنم و هیچ خطایی ازم سر نزنه ... یکم هم تو دنده عوض کردن و ... تنبلم و سرعت عملم کمه هنوز 


نظرات 3 + ارسال نظر
نی نی شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 00:11

خیلی شرایط سختیه آدم نمیدونه طرف خواهرش باشه یا شوهرش..درواقع خانواده یه طرفن و شوهر یه طرف دیگه..نمیتونی مثلا دوستانه به خواهرت بگی؟ خواهرت برای همیشه برگشت ایران یا قراره برگرده دوباره؟ اگه واسه همیشه برگشته که خب یکم طبق برنامه خودت رابطه رو کم کن..ولی اگه قراره بره به نظر من به شوهرت بگو خواهرم چندوقت دیگه میره میدونم با حرفاش ناراحتت میکنه ولی یکم تو صبوری کن من میدونم حق با توئه و این حرفا...چون اینجوری وقتی خواهرت رفت توام غذاب وجدان نمیگیری که کم دیدیش...
من اگه بودم همینکارو میکردم..

آره خواهرم می ره اما کی معلوم نیست ...

الما یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:19 http://almaa.blogsky.com

حالا خواهرت چرا اینقدر در مورد این مسائل حرف میزنه؟
دلیل نداره مدام در مورد دیگران حرف بزنی یا ازشون سوال کنی؟
خوب یاشار دوست نداره کسی تو مسائل خصوصیش دخالت کنه، خوب کسی نباید دخالت کنه
به نظر من با خانوادت صحبت کن و بگو دوست نداری در این موارد کسی صحبتی کنه
البته از جانب خودت بگو و نه یاشار
وجه اون بهتره حفظ شه

وقتی بهشون می گم که گوش نمی دن ... هی بدتر می گن ... یاشار هم می گه دوست ندارم توی مسائل زندگیم فضلی کنه کسی ...

لبخند یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 13:06

یلدا جون اگر مصلحتی یکم رابطتو با خانوادت واسه یه مدت کمتر کنی که بفهمند ناراحت شدی تاثیری داره؟
وای واسه رانندگی منم درگیرم فکر کن 2 ماه دیگه اعتبار 10 ساله گواهینامم تمام میشه بعد من هنوز راننده نشدم تازه موقع مجردیم یه چند مدت ماشین هم خریدم ولی بابام از اونجایی که خودش کارمند راهنمایی رانندگی بوده و خیلی حساسه کلا اعتماد به نفس منو نابود کرد و نتبجه اینکه من هنوز راننده درست درمون نشدم و همش حرص میخورم

دارم سعی می کنم همین کار را بکنم اما نمی فهمند که ناراحت شدم ... باید کمتر از زندگیم تعریف کنم ... یعنی اصلا هیچی نگم وگرنه همین الانم خیلی کم تعریف می کنم
رانندگی فقط با تمرین حل می شه ... من الان دارم هی بهتر می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد