خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 190

چند روزه خیلی بی حوصله ام ... اصلا حال انجام دادن کاری رو ندارم ... دقیقا از بعد روزی که با یاشار کلی بحثمون شد و واقعا روز مزخرفی بود ( جمعه گذشته که پستشو گذاشتم ) یه حس منفی نسبت به زندگی پیدا کردم ... 

امروز صبح تا مدرسه رانندگی کردم و به نظز خودم افتضاح بود یعنی دو روز نشینی باید همه ی تسلطت از بین بره ؟!!!

خیلی از خودم و شرایط فعلیم ناراضیم ... وقتی خونه ام دلم می خواد مدرسه باشم ... وقتی مدرسه ام دلم می خواد برم خونه ... 


نظرات 1 + ارسال نظر
آزاده دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:02

تو این تهران خراب شده با این راننده هاش سخت میهش مسلط شد عزیزم... بهترین کار اینه کهمدتی با خواهرت رفت و آمد نکنی

آره خیلی بد می رن ... نمی شه با خواهرم رفت و آمد نکنم ... چون پیش پدر و مادرم زندگی می کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد