خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 195

نصفه و نیمه خیاطی کردم اما باید نوار اریب می خریدم و پارچه ... اما پولام تموم شده ... باید صبر کنم ... یاشار هم که مطابق معمول با محل کارش مشکل داده و حق هم داره بعد از 40 روز هنوز حقوق ندادن و تازه ادعاشونم می شه و حق به جانبن ... یاشار هم که حساس ... اعصابش خورده و بعدش هم معدش درد می گیره و ...

یکم طرح درسامو کامل کردم ... یه سری به دانشگاه زدم بلکه بتونم مدرکمو بگیرم و مطابق معمول رییس نبود و فقط تونستم یه نامه بگیرم !!! حالا همونم غنیمته 

یکم هم مشغول خانه داری و بشور و بساب بودم و در همین راستا کلی بادمون سرخ کردم و یه غذای خوشمزه هم درست کردم برای یاشار چون درخواست کرده بود !!! 


عکس غذای درخواستی یاشار 


نظرات 4 + ارسال نظر
نی نی پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 15:11

به به خانوم هنرمند..بووووس
گوشت و پنیره؟

بوووووووووووووووووووووووووووس
اوهوم

محمد صادق پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 21:31

سلام یلدا خانوم
من حدود دو ساله ک دارم این وبلاگ شمارو میخونم ولی تا حالا هیچ کامنتی نذاشتم.اون اوابل که داشتم داستان آشنایی و مقدمات ازدواجتون رو میخوندم هنوز با همسرم دوست بودیم و شب ها از هم دور بودیم بخاطر همین من با کامپیوتر محل کارم داستانتون رو سیو میکردم و شبا براش میخوندم و کلی باهاتون همزاد پنداری میکردیم چون خیلی شبیه داستانای زندگی ما بود.ما هم تو دانشگاه آشنا شدیم و بعد سه سال دوستی با کلی مشقت و سختی تونستیم بدو ذره ای حمایت پدر و مادرم با هم ازدواج کنیم و حتی یک ریال هم کسی کمکمون نکرد و الانم 13 ماهه که عقد کردیم و احتمالا تا آخر سال میریم سرخونه زندگی خودمون.
ماجراهای این روزای زندگیتون داره یه پیش زمینه ای برای زندگی آیندمون به من میده و واقعا برام زیباست وقتی میبینم با وجود درآمد کم خودت و شوهرت انقدر عاشقانه کنار هم زندگی میکنید.
خواهش دارم بیشتر از مسائلتون برامون بنویس تا ماهم از تجربیاتتون استفاده کنیم.
لحظاتی پر از عشق براتون آرزو دارم.

امیدوارم روزهای خوب و قشنگی در پیش داشته باشین ... عشق مثل یک گل می مونه خیلی زیاد نیاز به مراقبت داره

آلما چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:54

به به
چه غذای خوشمزه ای
درست می کنیم :))

سارا سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 20:53

کجایی یلدا جان، جرا مطلب جدید نمیزارى، دلم برات کوجولو شد

چشم میام سارا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد