خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 213

هفتهی پیش که رفتیم خونه ی مامانم اینا یهو بابام گفت پس کی بریم وسایل نی نی رو بگیریم ... کلی خوشحال شدم از اینکه به فکر افتادن ... همون روز بعد از ظهر رفتیم و تخت و کمد رو سفارش دادیم ... جمعه بود ... بعدش هم رفتیم بهار و کریر و گهواره سفارش دادیم ... به لباسا نرسیدیم ... وقت نبود ... حتی قرار بود بریم موکت یا فرش بخریم که وقت نشد ... اما خوشحال بودم خیلی زیاد ... از اینکه بابا و مامانم به فکر افتادن ... از اینکه براشون مهم شد این فسقلی و اینقدر با لذت ازش حرف می زدن که کلی کیف می کردم 

امروز اما یه آقایی اومده و داره تخت و کمد رو نصب می کنه ... بغض دارم تو دلم ... نه از ناراحتی ... از خوشحالی ... از اینکه حس می کنم داره برام واقعی تر می شه ... اما بیشتر نگرانشم ... نگران سالم بودنش ... نگران سالم اومدنش ... فقط خدای بزرگ و مهربونی که فسقلی رو گذاشته تو دلم می تونه کمک کنه و سالم نگهش داره ... از روز اول هم همه چیزو سپردم به خودش ... تا قبل از اینکه تخت و کمد رو بیارن و اتاقشو خالی کنیم اینقدر دلم نگران اومدنش نبود ... می گفتم هر چی خواست خداست ... اما الان دلم می خوادش ... خیلی دلم می خوادش ... 

دوستای خوبم ممنون می شم دعا کنید که فسقلی ما سالم و سلامت بیاد ... همه ی فسقلی های تو راه سالم و سلامت بیان ...

نظرات 6 + ارسال نظر
گل نسا سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 21:39

عزیزم کلی انرژی مثبت و دعا برای سلامتی مامان و نی نی نازش

آنا سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 21:46 http://aamiin.blogsky.com

آمین.
مبارک باشه. به سلامتی انشالا.

لبخند چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 13:09

به به مبارکه جهیزیه گل پسر
انشاا... سالم و سلامت میاد بغلت
اگر شد از اتاقش عکس بذار

ممنون
باشه کامل شد حتما براتون عکس می زارم ... فعلا که تخت و کمدش هم ناقص بود !!!

آزاده پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 14:01

خیلی برات خوشحالم عزیزم.... ایشالله مبارکش باشه وسایل و به سلامتی میاد تو بغلت و بزرگش میکنی

ممنون آزی جان ... منتظر خبرهای خوبت هستم

دندون یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 14:07 http://www.roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

سلام امیدوارم نی نی به سلامت به دنیا بیادو زندگیتو بیشتر از الان پر از خنده کنه...

لبخند سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:50

کجایی مامان خانوم؟

دیدم هیشکی نمی نویسه ... سکوت کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد