خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۲۶

این روزها خیلی بی حوصله ام ... تنها نزدیک شدن به اول مهره که یکم سرحالم می کنه !!!! من همیشه عاشق روز اول مهر بودم ... اون روزها که دانش آموز بودم و منتظر دیدار دوستان قدیم ... حالا هم که جزو مسئولین مدرسه هستم و از آمدن و سر و صدای بچه ها شادم ... 

همچنان دلم برای خواهرم خیلی تنگه و دلم می خواد اگه کسی نباشه دور و برم با خودم خلوت کنم !!! 

ازش خبر دارم ... باهاش صحبت کردم و بیشتر از اون ایمیل زدیم به هم و ... اما هیچی جای کنار هم بودن رو نمیگیره !!! دلم براش خیلی تنگه ... خیلی زیاد ... جاش هر روز و هر لحظه خالیه

نظرات 3 + ارسال نظر
admin پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 http://www.bahalmusic.blogtaz.com/

سلام.....وبلاگ خوب و باحالی داری...دوست داشتی یه سر بهم بزن...با تبادل لینک هم موافقم

صبا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:12 http://sabar766.blogfa.com/

سلام یلدا خانم
ممنونم که بهم سر زدید . راستش منم از خواهرم دورم و دلمم حسابی براش تنگ شده . اما خب برعکس شما این منم که دورم نه فقط از خواهرم بلکه از همه . اما بهر حال با سرنوشت باید ساخت . بهتون حق میدم و امیدوارم که شروع مدرسه ها بتونه حالتونو بهتر کنه

ممنونم صبای عزیزم

فاطمه پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:41 http://zendegi-man-to.blogfa.com

سلام عزیزم..جاشون خالی نباشه....تو که به ما سر نمیزنی..حسابی بی وفا شدیاااااا......

اتفاقا هر دفعه می خونمت اما گاهی نمی تونم چیزی بنویسم .. اما توی دلم از اتفاقای خوبی براتون در حال رخ دادنه خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد