دیروز ده و نیم امین سالگرد ازدواجمون بود ... جاتون خالی رفتیم و یه کیک کوچولوی بی بی خریدیم و برای خودمون جشن دو نفره گرفتیم ...
این روزها کم کم مشغول تمیز کردن خونه ام که یهو رو هم تلنبار نشن ... دیروز فرش ها را دادیم برای شستن ...و اومدن و مبل ها رو شستن ... کم کم هم کمد ها را خالی می کنم و آت و آشغالایی که یکساله استفاده نشدن دور می ریزم ... عاشق این دور ریختن ها هستم ... لباسهایی هم که فکر می کنم شاید به درد کسی بخوره می زارم کنار ... دیروز دو تا کیسه پر ریختم دور ... امروزم در حال جمع آوری آشغالا هستم !!!
احتمالا هفته ی آینده هم یکی میاد که دیوارها را بشوره ... 4 ساله که اومدیم توی این خونه نه مبل ها تمیز شده بودند و نه فرش ها و نه دیوارها ... اصولا من خیلی اعتقادی به شستن دیوارها ندارم ... اما دیگه خیلی بدجور شده بودن ...
چند وقت پیش دوستم نمایشگاه نقاشی داشت ... ازش یه تابلوی سیاه و سفید خریدم که خیلی قشنگه و به ست تلویزیون و میزش میاد که کنارش زدیم رو دیوار ...
فقط بدیش اینه که کلی خرج اضافی شده دیگه ... کلی از پس اندازم تموم شد !!!
همکارام دسته جمعی رفتن مشهد ... من اما مطابق معمول خیلی از این جور سفر های همکاری خوشم نمیاد ... خیلی سبک زندگی و مخصوصا مذهبیمون به هم نمی خوره !!!