خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۲۷

من عاشق لوازم التحریرم ... یکی از لذت های زندگیم اینه که برم یه جایی مثل شهر کتاب و همه ی خودکارا و روان نویش ها و ماژیک هاشو تست کنم و دفتر  ها و لوازم تزئینیشونو نگاه کنم ...  

امروز توی مدرسه رفته بودم انبار تا با یکی از همکارام لوازم تحریر های جدیدی که مدرسه خریداری کرده بود را چک کنیم که کامل باشه و لوازم التحریر مورد نیاز خودمونو برداریم ... خیلی خوب بود ... هر چند همشون چیزهای ساده ای بودند ... اما اینکه یه پایه چسب نو ... یه منگنه نو و ه عالمه خودکار و مداد و پاک کن و خرط و پرت دیگه برداری برای خودت و همشونو مرتب توی یکی از کشوهات بچینی خیلی حس خوبیه ... مثل اون موقع ها که برای سال جدید یه عالمه دفتر و مداد نو می خریریدم و ذوق داشتیم ...  

اولین نفری بودم که وسایل مورد نیازمو از انبار برداشتم ... کلا امسال لیست لوازم تحریر مورد نیاز رو خودم نوشته بودم و هر چی که دلم می خواست را توی لیست اضافه کرده بودم ... پونز های رنگی ... سوزن ته گرد های رنگی ... روان نویس و ماژیک و کلاسور و ...  

تا پارسال هر روز ساعت ۳:۱۵ تعطیل می شدیم ... امسال قراره شنبه ها و ۴ شنبه ها تا ۴ باشیم ... من ساعت ۳:۱۵ خودمو زدم به کوچه ی علی چپ و به مدیرمون گفتم اگه کاری ندارین من دارم می رم .... بعدش گفت : راستی بیا قرارداتو امضا کن ... بعدش قراردادو که نوشت گفت حالا که امسال می خوای ۴ روز بیای لا اقل این دو روزو تا ۴ بمون !!!!! خلاصه که ۲ ساعت در هفته رو الکی و بدون افزایش حقوق بهم اضافه کرد  

می دونین : الان ۳ ماهه که حقوق نگرفتم ... من دلم یه عالمه پول می خواد ... کلی قرض و قوله دارم که باید بدم ... نمی فهمم چرا حقوقامونو نمی دن !!!! کلا انگار سه ماه تابستون در راه رضای خدا بوده ... دیگه صدای همه دراومده !!! دلم حقوق می خواد ... همشونو یجا !!!! 

تازه یاشار هم از مرداد تا حالا حقوق نگرفته یعنی ۲ ماه و حالا ما رو تصور کنید با قسط ماشین و اجاره خونه و شهریه دانشگاه و خرج مخارج خونه و رفت و آمد و ...  

نظرات 6 + ارسال نظر
لیدی شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 18:40 http://daily-life.blogfa.com

اول از همه شروع پائیز مبارک عزیزم.... باهات موافقم منم همیشه بخاطر شروع مدرسه و فصل پائیز این تاریخ رو دوست داشتم و دارم. دوم جای خواهرت خالی نباشه ... ایشالله که اونجا موفق و سالم باشه و شما از پیشرفتش لذت ببرید.

این تاخیر تو پرداخت حقوقم که دیگه شده مشکل همه! حقوق جنتلمن رو هم سه ماهه ندادن و ما هم چون تازه اولشه صدامون در نمیاد.
مرسی که حواست بهم هست و بهم سر میزنی. من میخونمت اما فرصت نمیشه کامنت بذارم. خلاصه ببخشید....

ریمیک شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:03 http://del-neveshtehha.blogsky.com

من هم فکر می کنم ما خیلی شبیه هم هستیم ..... این پست تو و آخرین پست من خیلی شبیه هم هست ..... از اولین پستی که تووبلاگت خوندم احساس می کردم این شباهت رو ... رشته تحصیلی ، عاشق شدنت ، ازدواجت و ....... خوشحالم از این که مثل منی .... آخه اینجوری می دونم یه دوستی هست که مثل من فکر می کنه و اگه یه مشکلی داشتم می فهمه من چی می گم .

آره منم خیلی خوشحالم و خیلی برام جالبه اینهمه شباهت توی دنیای مجازی ... من پست امروزو نوشتم ... بعد اومدم به وبلاگت سر بزنم وقتی پستتو خوندم شاخام رفت هوا ...

رازقی شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:03 http://myamorousdays.blogfa.com/

و خدایی که در این نزدیکیست...
جالبه که تو هم حس هات مثل منه. ولی باورت نمیشه این روزا چقدر سرم شلوغه یلدا. اونقدر که الان که نوشته هاتو خوندم یادم اومد لوازم التحریرهایی که کارپردازمون برام آورد رو هنوز سرجاشون نچیدم.

آره می دونم ... این روزها ثبت نامه و سر تو خیلی شلوغ ... مواظب خودت باش دوستم ... به خودت برس آخه دیگه عروس خانومی !!!!

فاطمه شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:20 http://zendegi-man-to.blogfa.com

ایشالله پولشو میگیره و همه چی درست میشه آبجی گلم...
میدونی چیه؟من فقط مرگ اون ۴۰ روزو گرفتم..مسعود میگه کارت سبز بسیج داره اما مدارکش توی مسجد بوده و ۳ سال پیش مسجد آتیش گرفت با مدارکش..نمی دونم چیکار کنم

نامیا یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 http://namiya.blogfa.com

$$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
منتظر حضور گرم شما هستم.

مرجان چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:41

سلااااااااام یلدا جونییییی
خوب بیدی؟؟؟
مرسیکه اومدی پیشم
دیدی منم بالاخره عروس شدم؟؟ (((:
اما خب یه عروس داماد کوچمولوییم!!! ((:
با دعاهای شما همه چی درست شد.
میسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد