سلام به همه
شب یلداتون مبارک
امیدوارم به همتون خوش بگذره
شب یلدای ما که سوت و کوره
می ریم خونه ی مامانم اینا ... اما بابام نیست ... فقط من و یاشار و مامانم هستیم ... برادرم و خانومش هم خونه ی مادر خانومش هستن ... اینه که خیلی سوت و کوره ... من یلدای شلوغ دوست دارم ...
تازه یاشار هم هنوز نیومده که بریم ....
امروز کلی خونه رو مرتب کردم ... و خیلی خیلی کم درس خوندم و همش اینترنت بودم ... بعد از ظهر هم کلی خوابیدم ... درسام هم یه بررسی کردم که ببینم می رسم یا نه
اگه بکوب بخونم که نمی خونم ... حتما می رسم !!!!!!
فال حافظ یادتون نره
یلدای تو هم مبارک
یلدا مبارک عزیزم.منم امسال با اینکه اولین سالی بود که با مهدی زیر یه سقف بودیم ولی من خیلی دلم میخواست خونه مامان اینا باشم ولی رفتیم خونه پدرشوهر
سال های اول اینجوریه ... کم کم درست می شه
سلام




روز یلدا مبارک
مطلب جدید نوشتم + اخبار جدید شبکه زندگی ما
منـ یادم رفت فال حافظ
منم امسال فال نگرفتم
یلدای مام سوت و کور بود...بد ترین جاش اونجا بود که مجبور بودم از همسرم جدا بشم
من رفتم خونه مادرم اونم رفت خونه مادرش..........غصه دارم
چرااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شب یلدا بارها یادت کردم!
عزیزم... نمیدونی حرفات رو چقدر دوست داشتم. شاید به این دلیل به دلم مینشست که میدونستم تجربه ی عشق و وصال و بعدش هم زندگی مشترک داری. شاید باورت نشه چه حسی به حرفات داشتم. چقدر دلم میخواست کسی اینجوری برام حرف بزنه!! هر خطی که میخوندم سر خط بعدی که میرفتم حسرت میخوردم که داره تموم میشه. دلم میخواست یه کامنت ونصد خطی برام میذاشتی... حدس آخرت هم درست بود. واقعا تنهام و برا هیچکس جز این وبلاگ هم نمیتونم دردودل کنم... گاهی فکر میکنم شاید خونواده ام صلاحم رو میخوان و بهتره همین طور که اونا بخوان بشه تا بعدها حسرت چیزی رو نخورم. الان که مینویسم باز دارم اشک میریزم. تو این چندسال خیلی دل نازک و حساس شدم. کم حوصله هم شدم. همیشه از این میترسم که این موضوعات بخواد در من بنیادی بشه و بعدها هم باقی بمونه... باز هم ازت ممنونم یلدا...