امروز تعطیلم !!!! یاشار هم تصمیم گرفته که نره ... الان هنوز خوابیده !!!
دیروز یکی از بچه هایی که تازه فارغ التحصیل شدن ( یعنی امسال پیش دانشگاهی بود !!!!) اومده بود کمکم !!!! خیلی خوب بود کلی از آرشیو ها رو مرتب کرد ... کلا توی این مدرسه رسمه که بچه هایی که دوست دارند بعد از فارغ التحصیلی میان کمک توی بخش های مختلف ... حالا قراره توی تابستون روزهای زوج که من هستم اونم بیاد ... کلی خودشم حال کرده بود و همش می گفت چقدر خوب بود ... دوست داشتم !!!!
دارم مخشو می زنم که توی سال تحصیلی هم هر وقت تونست بیاد کمک !!!!
از ریحونام بگم که کلی زیاد شدن ... بعضی هاشون خیلی نزدیک به هم هستن می ترسم مواد غذایی کافی بهشون نرسه ... حالا منتظرم یکمی بیشتر دربیان اگه دیدم سختشونه چند تاشونو بکنم !!!!
اما از جعفری ها هنوز خبری نیست ... روزی چند بار بهشون آب می دم و بهشون سر می زنم ... می خوام هر چند وقت یکبار ازشون عکس بگیرم که مراحل رشدشونو ببینم و برام یادگاری بمونه ... برای شما هم می زارمشون !!!!
شاید امشب یکی از دوستام با مامانش بیان مهمونی خونمون ... دیشب قرار بود بیان که مشکلی براشون پیش اومد ... امشب بیان برای منم بهتره یکمی به خونه می رسم و تر و تمیزش می کنم !!!!
1 مرداد که بشه باید اولین اجاره خونه ی این خونه رو بدیم !!! قبلا خیلی نگران بودم که کم نیاریم اما الان می بینم خیلی هم سخت نیست فعلا !!! البته تا وقتی که حقوقامونو به موقع بدن !!!!
salam.khosham omad az webloget.ghalebet ham bahaleage dust dashti ye sar ham be man bezan
تو با این روحیه ای که داری بچه بیاری چیکار میخوای بکنی؟
کشته مرده اون جملتم که گفتی ریحونام نزدیک هم در میان نکنه مواد غذایی بهشون نرسه...بی خیال بابا این همه دارو درخت در میاد اینور اونور هیچیشونم نمیشه..ریحوناتو سوسول بار نیار....
آدمی که توی آپارتمان بزرگ بشه با دیدن سبزی هاش که دارن در میان کلی ذوق می کنه خوب !!!!
بعدش هم من می دونم اگه بچه بیارم خودمو بیچاره می کنم به همین دلیل نمیارم فعلا ... مسئولیت داره خب !!!
عزیزم خدا بنده هاشو تنها نمیذاره.