خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 77

دیروز رفتم قرار داد کاری جدیدمو بستم ... یه جلسه ی صمیمانه برگزار کرده بودن که معلم ها بودند و کادر مدرسه صحبت کردن و درباره ی سال جدید صحبت کردن و بعد کلی پذیرایی و بعدش هم قرارداد ها رو بستن  

 این مدرسه ی جدید که برای تدریس می خوام برم خیلی نزدیک محل کار یاشاره ... یعنی دقیقا ته کوچه مدرسه شرکت یاشار ایناست ... البته ساعت کاریامون که با هم جور نیست ... اما خب دیروز با هم برگشتیم ...  

یه پازل هزار تکه جمعه یاشار برام خریده بود تا الان کلیشو درست کردم ... خیلی بد جور آدمو معتاد می کنه ها !!!! 

شنبه عروسی دختر یکی از همکارام دعوتم ... باید الان برم آرایشگاه چون شنبه صبح سر کاریم !!! ولی موهامو خودم درست می کنم مثل اوندفعه که موس زده بودم و دیسپانسر ...  

این چند وقته صبح تا شبم حسابی پر شده ... یکمی خسته شدم  

جعفریا هنوز در نیومدن دیگه نا امید شدم از شون ... امروز به جاشون ریحون می کارم دوباره !!!! 

و این هم از ریحونام 

 

 ریحونای بنفش !!!!

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
Rokhi شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:36 http://matbakheman.persianblog.ir

سلام یلدا جون مرسی که به یادم بودی و بهم سر زدی.فعلا که روزانه نویسی نمی کنم و فقط گاهی به وبلاگ آشپریم سر می زنم تا ببینیم چی می شه.

مهزاد یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:43

سلام خوبی؟ مرسی از راهنماییت بابت کاشت ریحونا، برا منم جوونه زده ولی از جعفری هام خبری نیست فعلا، منم دارم نا امید میشم دیگه
راستی دیسپانسر چیه؟ موهاتو باهاش فر میکنی و موس رو موی خیس می زنی؟

من که به جای جعفری ها بازم ریحون کاشتم ... دیسپانسر سشوارایی اند که سرای بزرگ و گرد دارن ... اگر موهات حالت داره و لخت نیست می تونی از حموم که اومدی موهاتو یکم تکون بدی که از هم جدا شن ... شونه نباید بکنی ها بعد موس بزنی و بعد با دیسپانسر خشکشون کنی !!!!

مهزاد یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:57

مرسی فکر کنم منم باید یه چیز دیگه بکارم
اره سشوارم دیسپانسر داره اسمشو بلد نبودم

مقداد سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:49

سلام و ادب
بسیار جالبه
مدت هاست به خانمم می گم بزنه تو خط گیاه و اینها
یه شب که حامله بود و بایست قدم می زدیم رفتیم گلدون فروشی ولی ذوقی نشون نداد
بهر حال برا یه قصه دیگه ایمیل زدم و کامنت گذاشتم
داستان عجیب دو نفر دقیقا به اسم یاشار و یلداست
تو اینترنت دنبال مطلب می گشتم که وبلاگتون و اسمش خصوصا نظرم رو جلب کرد
دو عاشق که هنوز بهم نرسیدند
به همین اسم ها
یلدا و یاشار
بهر حال خوشخال شدم از مصاحیبت
و تبریک به خاطر ذوق و قریحه
راستی خانمم فارغ التحصیل کشاورزی اند!
یا حق

خب هر کسی علایق خوشو داره
حتی ممکنه یکی از دلایلش رشته ای که خونده باشه که توش سختی کشیده و حالا علاقه ای نداره
منم از آشناییتون خوشحال شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد