خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

30 سالگی به روایت شناسنامه

دیروز به روایت شناسنامه 30 ساله شدم !!! 

اما هنوز تا 30 سالگی واقعی 2 ماه و نیم مونده  

جمعه ی این هفته خواهرم میاد  

کلی کار دارم  

دلم یه عامه تعطیلی می خواد که نیست

روزانه 77

دیروز رفتم قرار داد کاری جدیدمو بستم ... یه جلسه ی صمیمانه برگزار کرده بودن که معلم ها بودند و کادر مدرسه صحبت کردن و درباره ی سال جدید صحبت کردن و بعد کلی پذیرایی و بعدش هم قرارداد ها رو بستن  

 این مدرسه ی جدید که برای تدریس می خوام برم خیلی نزدیک محل کار یاشاره ... یعنی دقیقا ته کوچه مدرسه شرکت یاشار ایناست ... البته ساعت کاریامون که با هم جور نیست ... اما خب دیروز با هم برگشتیم ...  

یه پازل هزار تکه جمعه یاشار برام خریده بود تا الان کلیشو درست کردم ... خیلی بد جور آدمو معتاد می کنه ها !!!! 

شنبه عروسی دختر یکی از همکارام دعوتم ... باید الان برم آرایشگاه چون شنبه صبح سر کاریم !!! ولی موهامو خودم درست می کنم مثل اوندفعه که موس زده بودم و دیسپانسر ...  

این چند وقته صبح تا شبم حسابی پر شده ... یکمی خسته شدم  

جعفریا هنوز در نیومدن دیگه نا امید شدم از شون ... امروز به جاشون ریحون می کارم دوباره !!!! 

و این هم از ریحونام 

 

 ریحونای بنفش !!!!

 

 

روزانه 76

دوباره می خوام عکس جدید از ریحونام بذارم ... نگین این چه ندید بدیده ها ... می خوام از روند رشدش  با خبر باشین ... هم اینکه برای خودم یادگاری بمونه ...  

هنوز از جعفری ها خبری نیست ... ریحونا دارن خوب رشد می کنن .... سری اول برگاشون دو تا نیم دایره بود اما الان که سری دوم در اومده کاملا شکل ریحونه !!! از اون جالب تر اینکه الان دیگه اگه یکمی دقت کنین تشخیص می دین کدوماشون ریحون بنفشن از یه جایی به بعد وسطای برگاشون بنفشه !!!  

اما نمی دونم چرا جعفری ها سر و کلشون پیدا نمی شه ... ریحونام هم یه جاهایی اصلا در نیومده نمی دونم شاید من بد کاشتمشون !!!