خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 81

امروز آخرین روز هر سه تا کلاسم بود ... همیشه دوست داشتم زودتر این کلاسا تموم شن و من راحت شم ... اما امروز غمگینم ... خداحافظی با کسایی که دو - سه ماه هر هفته چند روز دیدیشون خیلی سخته ... به خصوص کلاس کودکانم ... تک تکشونو بغل کردم و بوسیدم و گفتم که حتما بهم میل بزنن .. اونا هم غصه دار بودن کلی با هم دوست بودیم و ....  

یکی از شاگردام که یه خانمی بود برام یه تیشرت خیلی زیبا و گرون به عنوان یادگاری خریده بود ... واقعا عاشق تدریسم و همه ی عشقم و بهشون می دم و اونا هم درک می کنن ... کلی اصرار کردن که تو رو خدا ترم های بعد هم بیاین اما فکر نکنم دیگه بتونم برم !!! بخش بیشتر حققم رو هم دریافت کردم ..  

از اینکه قدر محبتی که بهشون داری رو می دونن خوشحالم مثل این مدرسه نیست که هر کاری کنی بازم ازت طلبکان  

فردا قراره شورا باشه و بعدش هم افطاری ... امروز بهم زنگ زدن که فردا از ظهر بیا تا 9 شب ...  

واقعا دیگه انگیزه ای برای رفتن به مدرسه ندارم ... شایدم نرفتم !!! اما اگر برم قطعا دو برار حقوق نسبت به امسال در خواست دارم !!!

نظرات 4 + ارسال نظر
بانو چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 14:57 http://mymindowl.persianblog.ir

خسته نباشی...

ممنون

بادوم چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 19:01 http://almondandhazelnut.blogfa.com/

به نظرم مدرسه طلبکارن چون همیشه منظم و مرتب همه کارهاشون رو انجام دادی و هیچ وقت اعتراض نکردی
به نظرم امسال دیگه می فهمن که چطوری باید قدر شناسی کننن

فعلا که فقط در حال تخریب کردن هستن و می خوان ثابت کنن که کار خودشون بهترینه و بقیه ی کارها بی خودی !!!

ریمیک چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:04 http://del-neveshteha.blogsky.com

سلام یلدا جونم
مرسی که هنوز سر می زنی ....

من همیشه همه نوشته هاتو می خونم ... اما گاهی نمی دونم چی براتا بنویسم !!!

شکلات پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 http://mamasho.persianblog.ir

تو می تونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد