خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 151

دوباره لنگ ظهر بیدار شدم ... صبحونه خوردیم ... یکم رفتم سر وقت کتابام و مطالعه کردم ... بعدش یاشار گفت بریم بیرون یه دوری بزنیم ... رفتیم بیروم کلی خوراکی جات خریدیم برگشتیم خونه  

وای که چقدر دلم میوه می خواست تنبلیم میومد تنهایی برم بخرم .  از میوه هایی که دوست داشتم چند تایی بر داشتم چقدر هم میوه گرونه !!! بعد تا اومدیم خونه شستمشون و یه ظرف برداشتم و از هر میوه یدونه گذاشتم توش و نشستم خوردم ... چقدر هم چسبید !!!  

نظرات 4 + ارسال نظر
نانا پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 17:43

وای یلدا جون منم عاشق میوه های تابستونم

مروا جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:47 http://mirabelleplum.persianblog.ir

نوش جونت خانومی

یاشار شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 18:14 http://tarane-eshgh.persianblog.ir

سلام منم اسمم یاشاره؟
چرا آقا یاشار پست نمی ذارن؟


]چون اینجا فقط مال یلداست و یاشار برای خودش وبلاگ های تخصصی مربوط به کارشو داره !!! ضمن اینکه خیلی هم از خاطره نویسی خوشش نمیاد

مریم/ مابرای هم شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:49 http://mimnoon.blogfa.com/

سلام یلدا جون
بنا به دلایلی وبلاگ قبلیم رو حذف کردم.
این آدرس وبلاگ جدیدمه
خوشحال می شم همراهم باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد