این دو سه روزه خیلی زود گذشت ... دیروز که یاشار از صبح که بیدار شد تب داشت و یکمی حالش بد بود ... بهش قرص دادم و همش خوابید ... امروز هم نرفت سر کار و موند خونه که استراحت کنه ...
دوشنبه همش نگران مامانم بودم که تنهاست ... اما خدا رو شکر خالم رفته بود پیشش و از صبح تا شب با هم بودن و رفتن بیرون و ...
امشب هم یه سری به مامانم زدم ... البته چون روزهای عادی می ره سر کار زیاد نگرانش نمیشم ... سرش گرمه ... اما تعطیلی ها تنهایی خیلی دلگیره !!!
دیگه خواهرم هم کم کم جا افتاده و گاهی با هم چت می کنیم ... صوتی و تصویری و نوشتاری ...
امشب خیلی جالب بود ... وقتی یاهو مسنجرمو باز کردم دیدم ... به به ... هم مامانم ... هم برادرم و هم خواهرم آنلاینن و هممون رفتیم توی کنفرانس و با هم چت کردیم ... فقط بدیش این بود که همه میکروفون نداشتن و خواهرم که اصلا صداها رو هم نمی شنید ... فقط جای بابام خالی بود که حتما الان توی فرودگاه استانبوله !!!
فردا صبح زود بابام می رسه ... ولی من فردا تا ساعت ۴ سر کارم ... بعدش هم مامانم دختر عمش رو دعوت کرده که من اصلا ازش خوشم نمیاد و احتمالا نمی رم ... ۵ شنبه صبح هم قراره برن با مامانم به یک سفر کاری و این یعنی اینکه تا شنبه خبری از سوغاتی نیست !!!!
امروز رفتم کتابای درسیمو بخرم ... الان یک ماهه که هی به یاشار می گم بریم بخریم ... هی امروز و فردا می کنه ... آخرشم من کتابامو نخریدم و آقا یاشار یک کتاب هزارو خورده ای صفحه ای به قیمت ۳۰۰۰۰ تومان خریداری کرد و احتمالا تا اطلاع بعدی من نمی تونم کتاب بخرم ... چون از پول خبری نیست ...
دقیقا یک هفته ی دیگه تولدمه !!!! خیلی زود دارم بزرگ می شم ... همش یک سال دیگه تا ۳۰ سالگی مونده !!!
یه عالمه از کارهایی که توی ذهنم بود رو هنوز نتونستم انجام بدم و همش تقصیر مامان و باباهامونه که تقریبا ۱۰ ساله هیچ حمایتی ازمون نمی کنن و ما مجبوریم تنهایی همه ی کارها رو بکنیم و این یعنی از خواسته هامون بزنیم !!!!
بگذریم .... مواظب خودتون باشین
دیروز که جمعه بود از صبح مامانم و برادرم و خانومش خونمون بودن . آخه پدرم رفته سفر و چون مامانم تنهای تنها بود دلم سوخت و گفتم از صبح بیان ... اما خیلی خسته شدم ...
امروز هم که از صبح سر کار بودیم تا ساعت ۴ ... حالم هم خیلی خوب نبود ... کل روز و به زور تحمل کردم ...
اما عوضش سه روز تعطیلم ... یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه !!!!
شماها از چه طعم آدامسی خوشتون میاد ...
من عاشق آدامس دارچینی ام !!!
آدامس نعناییی:
آدامس های نعنایی خنک کننده است شما با خوردن این آدامس احساس میکنید سرشار از انرژی شده و میتوانید کار خود را در مدت زمان کمتری انجام دهید بالاترین هدفتان در زندگی جلو راندن خانواده با انجام به موقع کارها و روحیه بخشیدن به آنها در مواقع ضروری است شما احساس برتری و اعتماد به نفس عجیبی دارید.
آدامس های پرتقالی:
افرادی به شدت اجتماعی و عاشق طبیعت هستند شخصیت شاد و اجتماعی آنها باعث میشود مردم فکر کنند سالهاست آنها را میشناسند در خانه ی شما همیشه به روی دیگران باز است و دوستان روی سخنان و کمکهای فکری شما حساب میکنند
گرفته شده از گروه سرگرمی روزنه
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
خیلی عالیه که همش ۴ روز بری سر کار و هر روز که می ری سر کار بدونی که فرداش تعطیلی !!!! خیلی شادم و اصلا احساس خستگی نمی کنم ... کم کم باید درسام هم شروع کنم هر چند اگر ۵ روز می رفتم حقوقم بیشتر می شد اما بازم همش خرج می شد و چیزی نمی موند جز خستگی ... دو روز پیش حقوق تیرماه رو دادن و کلا به ۶ ساعت نرسید که کل حقوقم تموم شد ... البته اجاره خونه رو هم باهاش پرداخت کردم !!!!
اما حالا هم به کارای خونه می رسم ... هم به درسام و هم خستگی و فرسودگیم کمتره ... البته اینم بگم ها وقتی بعد از یک روز تعطیلی می رم سر کار یه خروار کاره که سرم ریخته شده و باید به جای دو روز کار کنم ... این روزها دارم دم بعضی ها رو قیچی می کنم ... بعضی از همکارای جدیدو که نیومده ادعای ریاستشون می شه !!!!