خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 88

دور روز گذشته رو از مدرسه یکسره رفتم خونه ی مامان و بابام ...  

روز اول :چند وقت بود سرم خیلی درد می گرفت مامانم گفت یه روز بیا اینجا فشارتو اندازه بگیرم ... منم رفتم . سرم درد نمی کرد اما فشارم 9 بود . با خودم فکر کردم پس وقتی سرم درد می کنه چنده !!! بعدش یاشار اومد دنبالم و برگشتیم خونه  

روز دوم : خاله ام از یه شهر دیگه بعد از دو سال اومده بود تهران و ناهار و شام خونه ی مامانم بود ... منم فکر کردم اگه صبر کنم یاشار بیاد دیر می شه بنابر این یکسره رفتم اونجا ... با یکی از همکارام قرار گذاشته بودیم که بریم یه آزمایش خون اساسی بدیم که ببینیم چرا اینهمه خسته و درب و داغونیم ... از اول پارسال قرار بود ... بالاخره دیروز دفترچه هامونو آوردیم و دادیم یه خانوم دکتر مهربون برامون نوشت !!! خانوم دکتره خیلی مهربون بود هر چی ازش سوال کردیم جواب داد ... فشارمم هم دوباره گرفت ... بازم 9 بود ... گفت باید مایعات شور زیاد بخوری !!! بعدش با همکارم رفتیم که اون ام آر آی گردن بده چند وقته گردنش خیلی درد می کنه می زنه به دستش !!! یه سالم از من کوچیکتره ها ... اما خب دو تا بچه داره !!! بعدش هم با اونکه قرار بود ناهار برم خونه ی مامانم . با دوستم رفتیم ناهار خوردیم ... آخه بچه هاش پیش مامانش بودن و تنها بود دلم نیومد تنهاش بزارم !!! بعدش هم رفتم خونه ی مامانم ...اون خالم بود و با یه خاله ی دیگم ... منم زود رفتم دوش گرفتم و کلی حرف زدیم و خندیدیم ... البته یه عالمه هم هر کسی از شوهرش گله کرد جز من البته ) بعد هم به من گفتن تو چون اول ازدواجته مشکلی نداری . 8 سال می شه اول ازدواج !!! البته نسبت به اونا می شه !!!  

امروز صبح هم با همون همکارم رفتیم آزمایش دادیم تا دوباره پشتمون باد نخورده !!! سه شیشه خون گرفت ازم ... آخریش دیگه خون از دستم نمی اومد اینقدر فشار داد تا دو چیکه خون در بیاد آخرش هم لوله ی آخری یذره پر شد !!! اما گفت کافیه !!! 

بعدش هم یاشار اومد دنبالم برام صبحونه درست کرد . اما خیلی خوابم گرفته بود !!!  

نظرات 1 + ارسال نظر
پرنده خانوم پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:28

ایشالا که موضوع مهمی نیست خانومی
برای سلامتیت دعا میکنم دوست گلم:*
بنظرم یکم استراحت کن:*

چشمت روشن خاله خانوم هم اومدن:)

ممنونم دوستم !!!
استراحت فایده ای نداشت ... ذهنم درگیر بود ... فعلا که بهترم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد