خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 82

این هفته رو که برم سر کار بازم دو هفته تعطیلم  

هنوز تکلیف کارم توی مدرسه برای سال آینده معلوم نیست !!!  

من اگه قرار داد نداشته باشم اول مهر نمی رم و با کسی هم شوخی ندارم !!! اما این مدیرمون عادت داره حرفای آدما رو نشنیده بگیره !!!  

دیروز رفتیم کلی خرید کردیم هم برای خونه و هم برای خودمون !!!  

نمی دونم ام بی سی پرشیا چه بدی در حقشون کرده که  پارازیت انداختن روش ... دو روزه گری آناتومی رو ندیدم حالم گرفتس !!! 

امیدوارم امروز درست شده باشه !!! 

و این  هم از غر نامه ی امروز

روزانه 81

امروز آخرین روز هر سه تا کلاسم بود ... همیشه دوست داشتم زودتر این کلاسا تموم شن و من راحت شم ... اما امروز غمگینم ... خداحافظی با کسایی که دو - سه ماه هر هفته چند روز دیدیشون خیلی سخته ... به خصوص کلاس کودکانم ... تک تکشونو بغل کردم و بوسیدم و گفتم که حتما بهم میل بزنن .. اونا هم غصه دار بودن کلی با هم دوست بودیم و ....  

یکی از شاگردام که یه خانمی بود برام یه تیشرت خیلی زیبا و گرون به عنوان یادگاری خریده بود ... واقعا عاشق تدریسم و همه ی عشقم و بهشون می دم و اونا هم درک می کنن ... کلی اصرار کردن که تو رو خدا ترم های بعد هم بیاین اما فکر نکنم دیگه بتونم برم !!! بخش بیشتر حققم رو هم دریافت کردم ..  

از اینکه قدر محبتی که بهشون داری رو می دونن خوشحالم مثل این مدرسه نیست که هر کاری کنی بازم ازت طلبکان  

فردا قراره شورا باشه و بعدش هم افطاری ... امروز بهم زنگ زدن که فردا از ظهر بیا تا 9 شب ...  

واقعا دیگه انگیزه ای برای رفتن به مدرسه ندارم ... شایدم نرفتم !!! اما اگر برم قطعا دو برار حقوق نسبت به امسال در خواست دارم !!!