خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 94

سه شنبه دو ساعت کاس کامپیوتر داشتم با یک کلاس ... سایت آماده نبود و صندلی به تعداد کافی نداشت و برقش مشکل داشت و ... هزار تا چیز دیگه ... مجبور شدم سر کلاس نگهشون دارم و تئوری راجع به سخت افزار باهاشون حرف بزنم ... بیچارم کردن اینقدر که غر زدن و صر و صدا راه انداختن !!! کلافه ی کلافه شده بودم ... به نوعی اونا حق داشتن اما منو خیلی خسته کردن ... اینقدر اونروز نا امید شده بودم که حد نداشت ... کلی غصه خوردم !!! 

دو تا کلاس هست که درازن و بچه های خیلی شیطونی دارن در عوضش دو تا کلاس دیگه هستن که پهن هستن و بچه های خیلی خوب و آرومی دارن ... نمی دونم به خاطر بچه هاست یا شکل کلاسهاست که این تاثیر و  می ذاره !!! به هر حال همه معلم ها با بچه های این دو تا کلاس مشکل دارن البته من توی کلاس آمارم باهاشون مشکلی نداشتم ها !!!  

حالا یه شیوه ی جدید در پیش گرفتم و اون اینه که اینقدر تو رودرواسی قرارشون بدم و ازشون تعریف کنم که خجالت بکشن ...  

کلاسای روز 4 شنبه رو خیلی دوست داشتم  

صبح چهارشنبه رفتم مدرسه قدیمی تا ساعت 11 اونجا بودم بعد رفتم مدرسه جدید 3 تا کلاس داشتم و بعدش دوباره برگشتم به مدرسه قدیمی و تا ساعت 5 کلاس خصوصی داشتم 6 رسیدم خونه و واقعا خسته بودم از 6 صبح تا 6 عصر بیرون بودم ... بعدش هم یاشار با یکی از دوستاش رفته بودن یه شرکتی برای صحبت های اولیه و زنگ زدن به من که میای بریم بیرون ( 4 تایی ) ... این دوستش و خانومش خیلی به ما شبیهن ... همسن هم هستیم 4 تامون و هم رشته ... خیلی بهمون 4 تایی خوش می گذره !!! رفتیم یه جا ساندویچ همبرگر تنوری خوردیم ... خانوم دوستش هم از صبح سر کلاس بود ( دانشگاه می ره ) البته قبلا یه رشته رو خونده مثل من داره رشته دوم رو می خونه ... بعدش هم رفتیم پارک طالقانی قدم زدیم و در حالیکه داشتیم از خواب می مردیم برگشتیم خونه !!! البته من داشتم از خواب می مردم  

امروز صبح هم یکمی خونه رو تمیز کردم و بعدش رفتیم مدرسه جدید ...یاشار بنده خدا مجبور شد بیاد کمکم که سایتو آماده کنیم زودتر و بیچاره نشم دوباره از 2 رفتیم و اینقدر همه چیز بهم ریخته بود که تا 6 طول کشید !!! 

اما بالاخره سایتم آماده شد... از اون قورباغه ها بود که نمی تونستم قورتش بدم !!! 

سوالای کوئیز هر دو تا کلاس آمار و در آوردم و تایپ کردم و الان خیالم راحته !!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
لبخند دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:51 http://www.mypromisingfuture.blogfa.com

خانم معلم تو که هنوز نرفته داری امتحان میگیری؟

یه کوئیز کوچولو بود از تمرینایی که حل شده بود ... باور کن خیلی هم آسون بود ... تازه سوال امتیازی هم داشت

نگار دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 19:02 http://royayetalayieman.blogfa

یلدا جون با من قهری؟

نه عزیزم ... چرا قهر ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد