خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 151

دوباره لنگ ظهر بیدار شدم ... صبحونه خوردیم ... یکم رفتم سر وقت کتابام و مطالعه کردم ... بعدش یاشار گفت بریم بیرون یه دوری بزنیم ... رفتیم بیروم کلی خوراکی جات خریدیم برگشتیم خونه  

وای که چقدر دلم میوه می خواست تنبلیم میومد تنهایی برم بخرم .  از میوه هایی که دوست داشتم چند تایی بر داشتم چقدر هم میوه گرونه !!! بعد تا اومدیم خونه شستمشون و یه ظرف برداشتم و از هر میوه یدونه گذاشتم توش و نشستم خوردم ... چقدر هم چسبید !!!  

روزانه 150

امروز صبح به زور زودتر از خواب بیدار شدم . دیشب تا ساعت 11 برادرم بود و جاتون خالی شام مورد نظر خوشمزه شده بود ... البته دیدم تو فریزر میگو دارم یکمی هم میگو قاطیش کردم ... ازش عکس گرفتم که براتون بزارم اما وقتی گوشیو چک کردم نبود !!!!  

از صبح هم داشتم پازل درست می کردم ... یکم با مامانم حرف زدم و الان می خوام برم به سازم برسم که چند روزیه سراغش نرفتم ... آخه همش فکر می کنم مزاحم دیگران می شم !!! 

دیگه چیزی به آخر تعطیلات نمونده ... 

البته خیلی دلم برای همکارام تنگ شده ... 

ادامه روزانه 149

دیشب خیلی دیر خوابیده بودم به خاطر همین صبح تا ساعت 10 خواب بودم . یاشار هم باید می رفت سر کار دیر بیدارش کردم و وقتی اون رفت اومدم سر وقت اینترنت . به زور یه نسکافه و بیسکوییت هم خوردم به عنوان صبحانه ... بعد از اون یکمی رفتم سر وقت پازل و دورشو درست کردم . بدی پازلش اینه که هر قطعه می تونه به چند جا بخوره و خیلی باید دقت کنی تا جای درستشو پیدا کنی !!!  

سارا هم دیشب رفت و زنگ زدم به برادرم که هم از سارا خبر بگیرم هم بگم از تنهاست بیاد پیش ما با یاشار بازی کنن... اونم گفت که میاد . بعدش از اونجایی که چند روز بود می خواستم خونه رو حسابی تمیز کنم برای خودم موزیک گذاشتم شروع کردم به تمیز کردن خونه . از جا به جا کردن لباس ها تا یه جاروی اساسی و بخار شور و شستن توالت و ... همه جا رو حسابی تمیز کردم و گرد گیری کردم . بعدش هم رفتم دوش گرفتم و وقتی اومدم بیرون یاشار زنگ زد که ما نزدیکیم و داریم میایم .  

وقتی اومدن براشون میلک شیک کاکائویی درست کردم و بعدش هم بساط بازیشونو راه انداختن و منم دوباره رفتم سر وقت پازل .  

الانم می خوام برم شام رو کم کم حاضر کنم . می خوام یه چیز من در آوردی با قارچ و ژامبون و زیتون و فلفل سبز و شاید گوجه و پنیر پیتزا درست کنم .  

از اینکه خونه تمیزه خیلی حس خوبی دارم !!! اما می دونم یکی دو روز بیشتر دووم نداره !!! 

روزانه 149

خب دیروز یه سفره ی پارچه ای دوختم ... از وقتی بر گشتم خونه تا ساعت 6 که یاشار بیاد داشتم می دوختمش . دورش هم نوار اریب آبی دوختم و روی هم رفته خوب شد ... فقط یه بار سوزن چرخ خیاطی شکست و خدا رحم کرد نرفت تو چشمم ... 

شب هم که قرار بود بریم خونه ی پدر شوهر چون تولد برادر شوهر بود . رفتیم و بازی کردیم و کیک خوردیم

برادر شوهرم یه پازل خریده بود خیلی وقته پیش البته پازلش جنسش خیلی خوب نیست بعد نتونسته بود درستش کنه . حالا داده من براش درست کنم . کلی هم یاشار سر همین غر زد که چرا ازش گرفتی . می گم بابا جون خودم دوست داشتم درست کنم . تو که می ری سر کار من خونه تنهام لا اقل یکم بازی کنم .  

بنابر این پروژه ی امروز پازل می باشد .