خب خدا رو شکر اوضاع رو به راهه ... اما دو هفته ی پشت سر همه که سرما خوردم و امروز رو مونذم خونه چون اوضاعم خیلی داغونه و کلا نفس نمی تونم بکشم !!!
یاشار هم خونه است و بنده خدا از دیشب تا حالا یه سره داره بشور و بساب و بپز می کنه ... یاد روزهایی افتادم که اون مریض می شه ... خیلی خودم خسته می شم ... حتما اونم الان خیلی خسته شده ...
چقدر امسال زود تموم شد ... دیکه واقعا چیزی به عیذ نمونده !!!
انشاالله بهتر بشی خانومی
دست اقا یاشارهم درد نکنه ..اینجور وقت ها عمق دوست داشتن همسرت رو میتونی با تمام وجود حس کنی..
به منم سر بزن
ممنون ... وبتم خوندم ...
سلام یلدا جونی
خوبی عزیزم .بهتری . چه خبرا خانم
نمیخوای بهمون مژده تازه ای بدی
سلام قشنگم ... مامان خانومی گل