خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

هفته ی کار و ...

این هفته کارهام خیلی فشرده بود . همه ی روزها رو رفتم سر کار و خیلی خسته بودم . باید کارنامه می دادیم و می دونید که جدیدا مدارس یک کارنامه با یک نمره نمی دن که !!!!!!!!!!!!!! 

دو سه مدل کارنامه داریم توی هر کدوم نمودار و ... . اینقدر این نمره ها رو تحلیل می کنیم که نگو و نپرس . کلا خودمونو خفه می کنیم باز هم ترم بعد هر کسی همون نمره ی قبلی خودشو می گیره !!!!!!!!!!!!!!!!! 

فقط ما یکی دو هفته ای علافیم و بکوب کار می کنیم که این نمودارها و تحلیل ها  را تا روز کارنامه برای اطلاع اولیا آماده کرده باشیم .  

تازه یک کارنامه ی دیگه هم داریم که مثلا امتیازهای پرورشی توشه !!!!!!!!!!!!! اونم خودش کلی عنوان داره و هر کدوم برای خودش یه ماجرایی !!!! 

خلاصه که این هفته به من گفتن تو روز تعطیلت هم بیا به جاش توی هفته ی آینده یه روز اضافه تر نیا !!!!  

حالا هر روزی که می گم نمی آم می گن نه اینو بیا یه روز دیگه رو نیا !!!! سرکار گذاشتن منو دیگه !!!! تا من باشم که به حرفشون گوش نکنم . 

البته من بالاخره این یه روز رو از حلقومشون میکشم بیرون ها. شماها اصلا نگران نباشین . هفته ی آینده خانوم مدیر محترم تشریف می برن مسافرت ! نه که حقوقای دی ماهو دادن پول زیاد آورده می خواد بره خارجه !!!!!!!!!!!!!!!!!! 

دیگه سختی کار امسال تقریبا تموم شد . کلا سه - چهار ماه اول سال کار ما فشرده تره . نیمه ی بعدی سال کارها سبک تر می شه تعطیلاتش هم بیشتره . 

 کیبوردم هم به سلامتی سوخته و من مجبورم تا یاشار نیومده از کیبردش استفاده کنم !( یلدای بیچاره !!!! )  

چند تا از همکارام هم مثل خودم به بازی معتاد کردم . 

نمره هامونم نمیدن تکلیف ترم آیندمونو بدونیم از حالا شروع کنیم . لا اقل کتاباشو که می تونیم بخریم !!!! 

دوست جونیا مواظب خودتون باشین !!!