خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

شب یلدا ۱۳۹۰

یلداتون مبارک  

من که عاشق یلدام ... عاشق مراسمش ... عاشق فال حافظ گرفتنش !!! 

امیدوارم به همتون خوش بگذره   

راستی جوجه هاتونو شمردین ؟!!! 

امروز توی هر دو تا مدرسه ها جشن یلدا بود  

توی یکی از مدرسه ها مادربزرگ ها رو دعوت کرده بودن که همراه نوه هاشون باشن و خاطره تعریف کنن ... خیلی کار جالبی بود به نظرم !!! حیف شد که من کار داشتم و نتونستم برم !!!  

توی اون یکی مدرسه هم بچه ها هندونه و آجیل و میوه و انار آورده بودن و بعد فال حافظ گرفتن و هندونه خوردن و انار ... یه دو نه انار خوشکل هم به من دادن ... 

وای که من چقدر عاشق شاگردام شدم ... 

یکی از زنگ هایی که من کلاس دارم ساعت قبل از ناهاره و از اول سال قرار بود یه بار براشون یه خوراکی ببرم که خیلی گشنشون نباشه !!! امروز که آخرین جلسه قبل از شروع امتحانای ترم اول بود براشون خوراکی خریدم و بردم ... اینقدر ذوق کرده بودن که نگو !!! فکر می کردن حالا من یه حرفی زدم ... کیه که عمل کنه !!! به هر حال با همون خوراکیه کوچولو کلی خوشحال شدن ...  

!!!

حتما ً قبـل خواب ببـوسیـدش!... حتی اگه با هم دعـوای بـدی کرده باشیـد، ببـوسیـدش!

حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. ببـوسیـدش!

حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی کوفتـی خسته شـده .. ببـوسیـدش!

حتی اگه برچسـب ”بد اخـلاق” بهـتون چسبـونده باشه، ببـوسیـدش! 

حتی اگه بهتـون گیر بیخـود داده باشه، ببـوسیـدش! 

حتی اگه گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره! .. نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مش کردین! ببـوسیـدش .. 

حتی اگه بـوی عرق و خستگی میـده .. ببـوسیـدش! 

حتی اگه یـادش میـره جواب سلام شما رو بـده .. ببـوسیـدش! 

حتی اگه خیلی وقته براتـون گـل نخـریده.. ببـوسیـدش! 

وقتی زیرپیـرهنی سفیـد حلقه ای پوشیـده و بـازوهای سفیـدش رو با اون پیـچ ماهیچه ای مردونه انداخته بیـرون .. وقتی صورتش ته ریش جذابی داره .. وقتی صداش خسته خمار خوابه، ببـوسیـدش! 

حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. ببـوسیـدش! 

حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل آشپـز دربـارش برخـورد می کنه .. ببـوسیـدش! 

حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه .. ببـوسیـدش! 

وقتی براتـون یه آهنگ جدیـد میذاره و می گه: ”اینـو برای تـو آوردم!” .. وقتی تو چشـاش پـر خواستنه .. وقتی دست های ظریـف دختـرونه تـون میـون دستای زمخت و مردونه اش گم می شن .. ببـوسیـدش!


حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. ببـوسیـدش! 

حتی اگه با حرص می خواید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط جیـغ های شما با خنـده می گه: "عزیـزم؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب؟" ببـوسیـدش! 

وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش، پشت ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله! .. وقتی دست هاش پـر از خریـد خونه هست و در رو با پـاش می بنـده .. وقتی با نگاهـی پـر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه .. ببـوسیـدش!

حتی اگه تـوی شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن .. ببـوسیـدش!

حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده ..

حتی اگه رو دنـده ی ”نه” گفتن افتـاده .. ببـوسیـدش! 

 

وقتی شمـا رو وسـط آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کشتـی می گیـره و مثل پـر از رو زمین بلنـدتون می کنه ..! وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. ببـوسیـدش!  

حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش .. !  


شایـد فـردایی نباشـه … 


شایـد شما فـردا نباشیـد …

روزانه ۱۰۲

این چند وقته سرم خیلی شلوغ بود ... و داشتم سعی می کردم کمتر بیام و کمتر پرسه بزنم تو وبلاگا و سایتا ... خیلی وقتمو می گیرن و علاوه بر اون یه جورایی معتاد می شم !!!  

الان نزدیک امتحانای ترمم شده و باید کلی درس بخونم  

همه چیز عادی و معمولیه و می گذره ... این چند روز تعطیلی برام خیلی خوب بود ... کلی درس خوندم و یکمی خیالم راحت تره بابت درسا !!! 

به همه ی وباتون سر می زنم تا آپ کنین اما در راستای همون وقت کمتر گذاشتن کامنت کمتر می زارم ... ناراحت نشین ها ... هستم ... اما کمرنگ تا بعد از امتحانام