خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 232

اووووه ... می دونم که خیلی وقته اینجا ننوشتم ... اما خب تو اینستا عکس هایی گذاشتم و چیزایی نوشتم ...

مساله اصلی اینجاست که اصلا نمی تونم پای کامپیوترم بشینم و پست گذاشتن با گوشی برام خیلی سخته 

پسرکم حسابی شیطونه و پر انرژیه و اجازه نمی ده کاری انجام بدم ... همچنان بد می خوابه و من خسته و خسته و خسته ام 

مدام ذوست داره باهاش بازی کنم و اصلا تنهایی بازی نمی کنه ... اجازه نمی ده چیزی بخورم و اگر بخورم باید حتما قاشق و چنگال و ظرف و ظروف رو به هم بریزه 

مدام به من چسبیده و می خواد شیر بخوره و کلا غذای درست و حسابی نمی خوره ... 

ولی حسابی بامزه و با نمک شده ... اینقدر که مدام می خوام قورتش بدم ... اداهای بامزه از خوذش در میاره و با صدای نرم و نازکش صدای حیوونا رو در میاره برام 

دستامو می گیره و منو به سمتی که می خواد می بره و انگشتمو می زاره روی چیزی که می خواد ... حسابی بلا شده 

هنوز نمی تونم بگم از بچه دار شدن راضیم یا نه ... چون گاهی به حدی خسته ام که نمی تونم لذت ببرم ... این وسط همسر هم همش انرژی منفی می ده و اظهار می کنه که این چه کاری بود که بچه دار شدیم و الان همش باید غر غرای این آقا کوچولو رو گوش بدیم و به هیچ کاری نرسیم ... 

در کل باید بگم که زندگی در گذره .... من سر کار نمی رم و تمام وقتم رو با این فندقی خان می گذرونم و البته بابت این کار راضیم کاملا ... و حتی شاید سال آینده رو هم بمونم و نرم سر کار 

مراقب خودتون باشین دوستای خوبم 

تو اینستا پیگیر گذر زندگی یلدا و یاشار و پسرک باشین ...

آدرس اینستا : khaterestoon



نظرات 1 + ارسال نظر
جوجو دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 09:19 http://alahman.blogfa.com

سلام.اره موافقم.بچه داری خیلی خیلی سخته
منمئ دقیقا حال و هوای تو رو دارم
تازه دو روزه یه جای جدید مشغول به کار شد

سلام چطوری دوست قدیمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد