خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۷

دیروز جشن دانش آموزان برای ما بود ... خیلی بامزه بود اول یک تئاتر اجرا کردند بعدش کلی برنامه ی طنز داشتند آگهی های بازرگانی رو با هم قاطی کرده بودن و نمایش درست کرده بودند  

امسال به دلایلی مدرسه بچه ها را اردوی مسافرت خارج از استان نبرد به خاطر همین آخرین برنامه ای که اجرا کردن یک شعر بود که آخرش همش می گفتند مدرسه ما را مسافرت هم می بره !!!! که مثلا خانوم مدیر و معاونا تحریک بشن بلکه این روزهای آخر یه کاری بکنن ...  

البته از صبحش کلی کار داشتم و باید نمرات سوم دبیرستان را برای اداره می فرستادم برق هم این وسطا رفت و من حسابی کلافه شده بودم ...  

آخر برنامه شون هم به همهی معلم ها و کادر مدرسه یک شاخه گل رز که با روبان صورتی پاپیون زده بودند و یک هدیه که کتاب بود دادند ... جالب اینجا بود که برای هر کسی یک کتاب خاص گرفته بودند و کتاب ها شبیه هم نبودند ... یه سری هم مسابقه برای معلم ها گذاشته بودند که خنده دار بود . خلاصه برنامشون جالب بود ...  

و اما امروز   

امروز روز جشن خودمون بود یعنی مدرسه همه را به یک رستوران خیلی خوب دعوت کرده بود ... ناهار را که خوردیم بعدش مراسم اهدای هدایا بود که مدیرمون یکی یکی می داد ... و ما هم برای مدیر یک قاب زیبا گرفته بودیم ... 

خیلی خوش گذشت و کلی شیطنت کردیم ( البته ما جوون تر ها ... )  

بعدش هم موقع خداحافظی مدیرمون کلی از من تشکر کرد و گفت می دونم که خیلی زحمت می کشی و از همه کارت بیشتره و من نمی تونم هر روز ازت تشکر کنم و من بسیار خر شدم ...  کلا من خیلی زود خر می شم خودم هم اینو می دونم ولی خوبیش اینه که خیلی ها نمی دونن و منو نمی تونن خر کنن !!! وگرنه من با یک دستت درد نکنه و تشکر خر می شم ... 

خلاصه جای همتون خالی بود خیلی خوش گذشت ... 

الان هم می خوام برم خونه ی مامانم و بابام   

همش ۴ روز مونده به سفر ...  

وای دلم می خواد زمان زود بگذره ... اصلا بپره بره روی دوشنبه ... 

اما هنوز بلیطامونو که ندادن !!! و من نمی دونم صبح می ریم یا بعد از ظهر  

دیروز مامان یاشار اصرار می کرد که ما حتما میایم و می رسونیمتون فرودگاه ولی ما دلمون می خواد از اول تا آخر این سفرو تنها باشیم ... 

 یه ماه عسل دوباره ... تنها ... کنار هم ... عشقولانه ...  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
مشیانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 20:42 http://ryvas.blogfa.com/

ایشالا سفر بهت خوش می گذره حتی بیشتر از ماه عسل قبلی.
دور از جونت. چرا به خودت می گی خر می شی؟ دل مهربونی که داری بیشتر از ینها ارزش داره. تو به خاطر دل خودت به بقیه محبت می کنی نه در ازای تشکر

ممنونم !
امیدوارم این طور که تو میگی باشه !

rokhi شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 http://rokhivahami.persianblog.ir

خیلی خوبه که بهت خوش گذشته گلم.انشالله که این روزها هم زودی می گذره و شما و شوشو خان یه سفر خوب و عشقولانه میرید.

ممنونم
امیدوارم ...

محیا شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:17 http://yaddashthayemahya.persianblog.ir

این روزهایتون مبارک
سفرتون پر از عاشقانه های زیبا

مرسی محیای گلم !!!

بانو شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:48 http://typesetlife.persianblog.ir

مطمئنا معلمی... پس روزت مبارک خانومی... مسافرت خوش بگذره...

عارف شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:19 http://arefoto.blogfa.com

سلام ...

روز معلم مبارک ...

مطلب جدید گذاشتم ...

پرنده خانوم شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:29

چقدر خوش به حالتون شده خانومیییییییی
همش براتون جشن گرفتن
ایشالا که مسافرت هم خیلی خیلی خوش بگذره و بعدش برگردی و واسمون تعریف کنی وعسک بذاری برامون
بووووووووووووووووس:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد