خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۴۴

این روزا دارم سعی می کنم درس بخونم ... گاهی به یه جاهای سختی می رسم و متوقف می شم ... بعد دوباره شروع می کنم ....  

اما از برنامه ریزی ای که کرده بودم عقبم ...  

این روزها توی مدرسه هم سرم خیلی شلوغه ... با اونکه ساعت ۱ تعطیل می شیم ... اما من معمولا ۲-۳ میام ... با این تفاوت که اون موقع ها ناهار و توی مدرسه می خوردم و الان باید بیان خونه !!!! 

وقتی هم که می رسم خونه اینقدر خسته ام که نای درس خوندن ندارم ... اما با اونحال کلی از کارام انجام نشده می مونه !!!!!!!!!!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
فنچ جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:53 http://baghe-ma.blogsky.com

موفق باشی یلدا خانوم

ممنون

بادوم شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:27 http://www.almondandhazelnut.blogfa.com

عزیزم ممنون از کمکات
و وقتی که برای خوندن و راهنمایی کردن به من می ذاری
دقیقا موضوع بعدش که باش حرف زدم همین بود که شما گفتی
مساله این بود که دوست نداشت بره
ان شاالله تو امتحانات موفق باشی خانومی

از تجربیاتم می گم که زیاد از هم دلگیر نشین ... باید یاد بگیری این تفاوت ها را و معنی حرف ها رو !!!!!!!!
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد