این روزا خیلی زیاد خسته ام ... کارم توی مدرسه شده ۴ روز اما باید کارای هر ۶ روز و انجام بدم ... و این هماهنگی خیلی سخته ... گاهی مثل الان که موقع امتحاناست و کارنامه دادن و ... همه چیز قاطی پاطی می شه و من خیلی کلافه می شم ... امروز اینقدر غر زدم سرشون که حد نداشت ...
کلا حوصله ندارم ... از برنامه درسیم خیلی عقبم ... دیروز رفته بودم خونه ی مامانم ناهار ... خواستم زود برگردم که درسامو بخونم ... دیدم بابام داره می ره بیرون و دیر میاد ... مامانم هم تنها بود و غمگین ... گفتم بیا خونهی ما ... بعدش یاشار به برادرم و خانومش هم تعارف زد اونا هم گفتن باشه میایم ... این شد که من زود اومدم خونه و با یاشار خونه رو تمیز کردیم ... اونا هم رفتن خرید کنن بر گردن ... بعدش دیگه تا ساعت ۱۱ شب بودن و من اصلا نتونستم درس بخونم ... همین بیشتر کلافم کرد ...
این درسی هم که دو شنبه امتحان دارم خیلی سخته ... اصولا از درسایی که نظریه دارن و همش باید یه چیزایی رو اثبات کنی و اصلا ملموس نیستن خوشم نمیاد ... ولی در عوض عاشق درسایی ام که توی زندگی روزمره ازشون استفاده می شه !!!
همش هم خوابم میاد ... بعد از ظهر ۲ ساعت خوابیدم ... الان دوباره خوابم میاد ...
پس من کی میخوام درس بخونم !!!!!!!!!!!!!!!!!
یه خبر خوب اینه که احتمالا خواهرم آخرای بهمن میاد ایران ... دو هفته بین دو ترم مرخصی دارن و به احتمال زیاد میاد !!!!!!!!
خوشحالم ...
عزیزم اینطوری خودتو برا درس ها حرص نده. حیف روحیه ات.
جالبه. فصل پرکار ما هم خیلی مشابه شماست. دقیقا میفهمم چی میگی. ما امروز روز اولمون بود. رسما پدرمون دراومد. از بس هم فعالیت کردم پاهام درد گرفته بود بعداز ظهری. و باز فردا روز از نو روزی از نو. ولی به این فکر کن که داری تو کاری خسته میشی که بهش علاقه داری. مورد علاقته. درسته؟
در مورد درس هم مثل منی از درسای نظریه ای و اثباتی متنفرم!
چه جالب
منم امتحان دارم اما هیچی نخوندم
سلااااااااااااام یلدا خانوم بی اعصاب!!!!((:
خوبی عزیزم؟
دلم برات تنگ شده بود چند وقت نبودم!
سرت حسسسابی شلوغه ها.
امیدوارم به همه کارات به نحو احسن برسی عزیزم
راستی تو کدوم مدرسه کار میکنی یلدا؟ البته اگه ممکنه بگو ها