خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۵۱

این روزا همه چیز کاملا معمولیه ... اون دو تا امتحان آخرم رو ندادم ... خیلی حال روحی و جسمی ام بد بود ... داغون داغون بودم ... نمی دونم چرا این ترم اینجوری بودم ... اما یاشار خیلی اصرار کرد که اصلا به امتحان فکر نکن و بی خیال شو ...   

برای ترم بعد دوباره می گیرمشون ... بیشترشو خونده بودم اما حالم یه جوری بود که اصلا نمی تونستم تمرکز کنم و چیزی یاد بگیرم ... و این باعث می شد بیشتر عصبی بشم و هی حالم بدتر و بدتر بشه !!!!

این دو - سه روزه بچه های مدرسه و بیشتر همکارا رفته بودن اردو ... اردوی خارج از استان ... منو یکی از همکارام تنها بودیم ... صبحا یکمی دیرتر می رفتم و روزهای آروم و خوبی بودن ... اما این هفته باید کارنامه بدیم ... اونم چند مدل ... و احتمالا تعطیلی بی تعطیلی ...  

حقوقامونو به یه حساب بانک پاسارگاد می ریزن و حالا بانک به قید قرعه تصمیم گرفته به یکسری از مدرسه خا مبلغ اولیه بیمه عمرو پرداخت کنه ... هم به دانش آموزا هم به کادر مدرسه ... به دانش آموزان گویا ۲۵۰۰۰ تومان و به ماها ۷۵۰۰۰ تومان می ده ... اگه دوست داشتیم می تونیم ادامه بدیم و هر ماه پول بریزیم ... اگه نه که می تونیم حسابشو ببندیم و پولشو بر داریم ...  

و من فکر می کنم جزو گروهی باشم که اون پولو بر می دارم و ... 

آخرای بهمن عروسی پسر عموم بود و حالا از دیروز همون عموم که عروسی پسرشه بیمارستان بستری شده و ظاهرا باید عمل قلب باز بشه !!!! سنش هم بالاست ۷۲ سالشه و به خاطر همین نگرانم ... واقعا چرا هر وقت عروسی نزدیکه باید استرس ها بیشتر بشه !!!! دلم برای عروس و داماد خیلی سوخت ... الان که باید کلی شاد باشن و به فکر خریدای عروسی ... باید نگران خوب شدن حال پدر باشن !!!!  

مواظب خودتون باشین

نظرات 5 + ارسال نظر
مرجان جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 20:27

عزیزم چرا انقد حالت بده دختر؟
آخی الهی. ایشالا اون آقاهه هم زودی خوب شه تا عروسی این دوتا کوشمولو عروس دامادم بهم نخوره عزیزم

خسته بودم و تعادل هورمون ها به هم خورده بود ...
البته عروس داماد کوچولو نیستن ... هر دو بالای سی و بلکه نزدیک ۴۰

ممشیانه شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 http://ryvas.blogfa.com

ان شاالله حال عمو زودتر خوب میشه و عروس و داماد شاد می شن

ممنونم ... ایشالله

شکلات شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 http://mamasho.persianblog.ir

اوه..منم دوتا درس حذف کردم..فقط فرقم با تو اینه که شوهرت بهت میگه نگران نباش..اما شوهره من شاکیه
من غمگین شدم..یاد درس های حذفیم افتادم...می خوام برم خود کشی کنم..کاری نداری؟
خدافس

موافقم ... بیا با هم خودکشی کنیم ... بهتر نیست !!!

آلما شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 http://WWW.ALMAA.BLOGSKY.COM

خوب ترم بعد دوباره درسو برمیداری
گاهی باید به خودمون استراحت بدیم

آره یاشار هم همینو گفت ... گفت تو که نصفشونو خوندی ترم بعد بردار می داری !!!
واقعا هم خیلی خسته بودم ... انگار یهو بریدم !!!

بادوم شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:08 http://www.almondandhazelnut.blogfa.com

اشکال نداره یلدا جان
فدای سرت
مهمترین چیز تو زندگی آدم سلامتیه
بعد مسائل دیگه
ان شاالله دوباره میگیری و این دفعه عالی پاسشون میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد