خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 110

خب مامان و بابم بالاخره بلیطاشونو گرفتن که  توی فروردین و در واقع بعد از تعطیلات عید برن ایتالیا پیش خواهرم ... اونم از اونطرف داره کلی برنامه می ریزه که هر روزی کجا برن و برنامه ها رو جور می کنه ...  

خودش هم که گفتم دو هفته دیگه میاد ...  

امروز کلی از دست بچه ها عصبانی شدم ... نمی دونم اونا زیادی شیطونی می کردن یا من اعصاب نداشتم ... به هر حال خیلی دعواشون کردم ... البته بعدش کلی اومدن عذرخواهی کردن و قول دادن که دخترای خوبی باشن ... 

فردا هم قراره امتحان بگیرم به خاطر شیطونی امروزشون یکمی سخت امتحان گرفتم که دیگه نگن ما که نمره هامون خوبه !!! بذار یکم فعلا که وسط ترمه امتحانا سخت باشه که بیشتر درس بخونن ... بعد واسه ی امتحان ترم ملایم ترش می کنم ...  

از الان حال و هوای عید برشون داشته ...  

اون دوستمو یادتونه که یه بار در موردش یه پست گذاشته بودم ...  

امروز عصر قرار بود بیان خواستگاریش   

دیروز دیدمش  

صبح خیلی خوشحال بود و هول ... همش می پرسید چی باید بگم ... بابام چی باید بگه ... کی باید بیام و ... از اینجور سوالا  

مامان پسره که زنگ زده بود ... که با مامانش صحبت کنه و قرار بزارن برای امروز حالش گرفته شد حسابی ... چون بعد از صحبتشون مامانش زنگ زد بهش و کلی باهاش دعوا گرفت که این چه خانواده ایه تو انتخاب کردی اینا اصلا به ما نمی خورن و مادرش اصلا آدم اجتماعی ای نیست و فردا چه جوری می خوای به دیگران بگی این مادر شوهرمه و ... خلاصه کلی عجز و ناله کرده بود و حالشو حسابی گرفته بود ...  

البته بهش گفتن که اگه تو بخوای ما نه نمی گیم اما ما خیلی بدبختیم که دخترمون  از همچین کسی خوشش اومده ...  

قشنگ یاد اون روزای خودم افتادم ... یاد حرفای مامان و بابام ... بدترین روزای عمرم بودن اون روزا ... و الان دوستم گرفتار شده ... نمی دونم چی باید بهش بگم که آرومش کنه ... اما از روز اول بهش گفتم که راه سختی در پیش گرفتی !!!  

دوستم هم خیلی حساسه روی پدر و مادرش و نمی خواد اونا ناراضی باشن ... از طرف دیگه بعد یه عالمه خواستگار جور و واجور و با شرایط عالی  ، فقط از همین یه دونه خوشش میاد و بس !!!  

براش دعا کنین خیلی ... که هر چی به صلاحشه پیش بیاد ... 

نظرات 2 + ارسال نظر
آلما سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 http://almaa.blogsky.com

امیدوارم هر چی به صلاحشه پیش بیاد
اما این تفاوت فرهنگی خیلی سخته

نانا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 17:48 http://bittersweet.persianblog.ir

امیدوارم دوستت خوشخت بشه و هر چی به صلاحشه پیش بیاد عزیزم
:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد