خب بالاخره روزای کاری هم شروع شد ... روز اول که من فقط 1 ساعت کلاس داشتم ... اونم ساعت 9:30 شروع می شد با اونحال داشتم از خواب می مردم ... بعدش هم دوست یاشار اومده بود ... با هم کار می کنند ... منم اومدم خونه ناهار درست کردم ... ناهارشونو خوردن و رفتن ... منم خوابیدم ... دقیقا عین خرس 2-3 ساعت خوابیدم ... هنوزم به روال عادی زندگی بر نگشتم ... هیچی هم که درس نخوندم این چند ماه ...
یه پازل پانوراما یاشار برام عیدی خریده بود که خیلی دوستش داشتم ... سخت بود درست کردنش ... روی میز تحریرم بود که باعث می شد نشه اونجا درس بخونم ... توی این هفته به زور و با خستگی زیاد تمومش کردم ... الانم چسبشو زدم تا خشک بشه و آماده قاب گرفتن بشه !!! و من از شرش خلاص شم و به درسام برسم .
مامان و بابام و هم شنبه می رن پیش خواهرم میلان ... و بعدش دیگه دو هفته گردش در ایتالیا و فرانسه شروع می شه ... امیدوارم بهشون خیلی خوش بگذره ...
مم امیدوارم به مامان و بابات خوش بگذره
ایشالا نوبت شما:*
سلام سلام صد تا سلام سال نو مبارک منم عین خودت خوابالو شدم و صبحها با جون کندن بیدار میشم. خوش باشی
سلام یلدا جون خوبی؟
خوش میگذره؟
با ساله جدید چطوری؟
امیدوارم که خوش شو خرم باشی