خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۱۳۳

دیروز ظهر رفتیم خونه ی پدر و مادر شوهر ، 5 شنبه شب هم رفتیم خونه ی مامان و بابام .  

بعد از ظهر جمعه هم یکم کارای عقب مونده و تمیز کاریهای خونه رو انجام دادم و وب گردی کردم و ...  

امروز صبح هم یاشار باید زودتر می رفت ، من مجبو شدم خودم با اتوبوس برم . دیگه روزای آخر آموزشگاهه برای ترم بعد دیگه نمی رم .  

از بعد امتحانا دلم می خواد همش بشینم پای کامپیوتر بازی کنم ، عین بچه ها  

یه بخشی از کارام رو برای مهمونی انجام دادم یه بخشی هم همون روزا باید انجام بشه  

دلم می خواست یه سری فیلم کوتاه از دوستام بگیرم که به اون یکی که تولدشه تبریک می گن و بعد اونا رو میکس کنم و آهنگ تولد روش بزارم اما وقت نیست  ، باشه برای تولد یکی دیگه !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد