خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۱۳۶

امروز تولد دروغکیمه ... یعنی برای اینکه زودتر برم مدرسه روز تولدم عوض شده و اون روز امروزه از صبح هی بانک ها اس ام اس می زدن و من دوباره یادم می اومد که تولدمه !!! 

البته در واقع امروز روز تولد برادرمه و اون کسی که قرار بود شناسنامه رو عوض کنه گفت هر دو تا رو یه روز می زارم که با هم براشون تولد بگیرین اما من هیچ وقت این روز رو به عنوان روز تولدم قبول نداشتم و دیگران هم همینطور .  

در راستای اینکه تولد برادرمه ۵ شنبه بعد از افطار دعوتمون کرد شام بیرون . بعد از اون چون مامانم خیلی خسته بود مامان و بابام رفتن و ماهم رفتیم فشم و چای نبات خوردیم و کنار رودخونه نشستیم هر چند که خیلی خیلی شلوغ بود و لکوموتیو ها چنان فعال بودند که نگو و نپرس !!!  

هفته ی دیگه هم ۹ امین سالگرد عقدومنه و ۱۰ روز بعدش هم ۸ امین سالگرد ازدواجمون ... تو فکرم یاشار رو سورپرایز کنم . هر چند تابستون حقوقم خیلی کمتره اما فکر کنم بشه یه کارایی کرد .  

امروز چیلر های مدرسه خراب بود و ما به شدت پختیم . تو فکرم تغییرات اساسی و کارهای جدیدی برای سایت و کلاسهای کامپیوتر انجام بدم اما نیاز به مقداری بودجه دارم که البته خود سایت داره اما باید از ۱۰۰ نفر مجوز بگیرم تا بتونم خرجشون کنم . تا ببینیم چی پیش میاد .  

۲ هفته آخرای مرداد تعطیلیم . هر چند الانم یک خط در میون می رم و بیشتر می رم آموزشگاه .  

دلم مسافرت می خواد که هم پولش نیست و هم اینکه ماه رمضونه و مسافرت نمی چسبه .  

برای برادرم هم یک عطر از هایلند خریدم که ظاهرا خیلی خوشش اومد .  

یکی از همکاران چنان به من گیر داده که چرا بچه نمیاری بیا و ببین . چند ماه پیش رفته بود مکه می گفت کلی برات دعای ویژه کردم که بچه بیاری ... امروز کلی توجیهش کردم ... یکمی قانع شد ... نمی دونم چیکار به من داره ... دختر خودشم هم سن منه ها ... بره به دخترش گیر بده بابا جان ... دلت نوه می خواد به من چیکار داری ؟ از اینجور آدمای پر رو و فضول اینقدر بدم میاد که نگو .  

نظرات 1 + ارسال نظر
نانا یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:42

یلدا جون مگه شما چند سالته که 9 ساله عقد کردین؟
فکر کنم خیلی کم سن بودی نازی:*
بچه؟ چطوری میتونن تو این موضوع دخالت کنن آخه؟ عجبا

من در شرف ۳۱ سالگی ام .
آره ۲۲ سالمون بود هر دوتامون !!!
واقعا ... خیلی پر رو اند بعضی ها !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد