خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه ۱۴۱

الان توی آموزشگاه هستم  

یکی از شاگردام کارش زودتر تموم شد و رفت منم حوصلم سر رفته بود گفتم بیام یه چیزایی بنویسم .  

چند وقته شدیدا دلم همش می خواد برم خرید کنم .  چند روز پیش رفتم برای خودم دو تا شلوار خریدم . امروز هم فکر کردم آموزشگاه حقوق می ده برم مانتو بخرم که نداده .  

خبر دارین دیشب رودهن زلزله اومده  !!!  

دیگه ماه رمضان هم روز آخرشه من که روزه نگرفتم چیزی هم ازش نفهمیدم . یادش بخیر اون وقتا که توی خونه ی مامان اینا سحر بیدار می شدیم و سحری می خوردیم .  

تا ۱۱ شهریور تعطیلم و خوشحالم از اینکه تعطیلم .  

چند تا بازی جدید هم دانلود کردم که دیروز رو کامل داشتم بازی می کردم .  

چقدر خوبه گاهی هیچ کاری نداشته باشی و بازی کنی .

نظرات 4 + ارسال نظر
آلما شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:52 http://www.almaa.blogsky.com

واقعااااا؟
رودهن زلزله اومد؟

آره 3.8 ریشتر ساعت 1:26

نانا شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:00

تعطیلات حسابی بهت خوش بگذره عزیزم
وای خرید خیلی خوبه من که عاشقشم

مروا یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:00 http://mirabelleplum.persianblog.ir

بازی رو که نگو.
منی که اهل بازی نبودم بعضی وقتا تموم روز رو به بازی می گذرونم بسی حال میده.
منم دلم یه خرید حسابی می خواد آی گفتی
عیدت مبارک باشه خانومی

عید تو هم مبارک

شکلاتی یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:55 http://shokolati.loxblog.com

انگار کل ایران داره زلزله میاد یواش یواش!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد