خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 147

امروز صبح هم یاشار و که راهی کردم رفتم سر وقت چرخ خیاطیم ... از اول مامانم اینا برام خریده بودن یه چند باری خیلی کم باهاش خیاطی کردم در حد دوختن چیزهای ساده ها !!!  

خلاصه گفتمتا وقت دارم بیارمش ببینم چشه که هی سوزن می شکونه و نخ و پاره می کنه یکمی باهاش ور رفتم اما هنوزم نمی دونم خرابه یا اشکال از منه ... رفتم بیرون که ببینم مجله ی خیاطی درست و درمونی پیدا می کنم که برای خودم مانتو بدوزم ... اعتماد به نفسو دارین اول می خوام از مانتو شروع کنم ... البته الگو در آوردن از مجله رو بلدم و قبلا ها ی دور برای خودم شلوار دوختم ... خلاصه که چیزی پیدا نکردم اما همینطور برای خودم چرخیدم و یکم گوجه و فلفل سبز و قارچ خریدم و بعدش هم رفتم به مغازه ی مورد علاقه ام ... یه مغازه هست که لوازم قنادی داره ... واقعا همه چیز توش پیدا می شه ... رفتم یکم مایه خمیر خریدم و یکم پودر ژلاتین ... دیروز که تیرامیسو درست نکردم و تنبلی کردم اما ببینم می شه امروز یه خمیر پیتزا یا نونی چیزی درست کنم و یا حتی چیز کیک ... باید ببینم چقدر حال دارم ...  

این روزا با خودم درگیرم ... یکم خیاطی ... یکم سنتور ... یکم آشپزی ... اصلا اینقدر آرزوها در دلم وجود داره که نمی دونم کدومشو انجام بدم ... تازه خیلی وقت پیش یه شال ساده خریده بودم و یه عالمه طرح دانلود کرده بودم که روش یه طرحی پیاده کنم ... حتی رنگ طلایی و قلمو هم خریدم اما هنوز فرصت به اون نرسیده ... آخه باید برم طرح هاشو پرینت بگیرم وقتی تو مدرسه بودم فرصت نشد ... و طرح هاش یه جوریه که باید چند بار پرینت بگیرم تا اندازه دلخواهش دستم بیاد .  

خلاصه که اگه الان یکی به خونه یما سر بزنه با یک آشفته بازار اساسی روبرو می شه ... چرخ خیاطی روی میزه ... یه عالمه پارچه وسط خونه پهنه ... یه طرف کتابای سنتور ریخته شده یه طرف وسایل آشپزی و ...  

به نظرم میاد قارچ کم یاب شده ها ... چند جا سر زدم تا قارچ پیدا کردم ... اون روز هم که رفتم شهروند با اونکه زود رفته بودم اما اثری از قارچ نبود !!! 

صبح می خواستم یه سر هم برم آرایشگاه . گفتم شاید شنبه آینده تعطیل باشه اما هی منتظر سارا شدم که جواب تلفنمو بده دیگه دیر شد . آخه گفته بود هر وقت خواستی بری به منم بگو .  

یکشنبه آینده هم شورای دبیران داریم همه ی دبیران جدید و قدیم اعم از راهنمایی و دبیرستان هستن ، نمی شه اینجوری رفت .  

سارا هم خواهرش قراره برای ادامه تحصیل بره ایتالیا و برای اینکه اون تنها نباشه سارا و مامانش هم قراره برن و با یک مصیبتی بلیط و ویزا جور کردن که بماند و چقدر هم که سرشون کلاه گذاشته آزانسیه !!! خلاصه که عوض خواهرش خودش داره از استرس می میره ... هی بهش می گم بابا جون تو که انگلیسیت خوبه ... بی سواد هم که نیستی ، بشین تو اینترنت نقشه رو در بیار ببین کجا باید بری ، یکمی سرچ کن کلی اطلاعات به دست میاری ... خلاصه که هم داره دور خودش می چرخه ، منم دلم می خواد کمکش کنم اما خودش فعلا با خودش درگیره !!!  

فعلا تا همینجا داشته باشین تا ببینم تا شب چه کارایی انجام می دم . میام گزارشش رو می دم .  

نظرات 5 + ارسال نظر
مروا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:39 http://mirabelleplum.persianblog.ir

من برعکس تو که وقت نداری و دوست داری یه عالمه کار انجام بدی در این تابستون یه عالمه وقت داشتم ولی هیچ کاری نکردم
انگار چسپیدم به زمین
تنبلیم دیگه از حد گذشته
منم اگه یه کشور دیگه بخام برم می ترسم و استرس میگیرم
البته اونا همراهن ولی بازم به نظرم حق دارن

منم فعلا تعطیلم !!!

نانا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 17:31

چه خوبه که خیاطی بلدی من اصلا بلد نیستم
خارج از ایران رفتن یکم استرس داره آدم خوب غریبه است براش

خیاطی بلد نیستم که ... به خودم می قبولونم که بلدم مثلا

خانم حونه یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:22 http://honariii.blogfa.com/

سلام دوست خوبم
ممنون که سر زده بودین!
راجع به فیلم های خیاطی که واسه دانلود گذاشتم باید بگم که متاسفانه
سایتی که فیلم ها رو توسطش آپلود کردم چند روزی میشه که بالا نمیاد اگه دیدم این مشکل ادامه داره سعی میکنم در اولین فرصت دوباره آپلودشون کنم و فایلشونو واسه دانلود بزارم!

منم از شما ممنونم به خاطر سایت خوبتون!!!

آزاده دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 http://bekasinagoo.persianblog.ir/

به به به این همه حوصله عزیزم منم قبل از دانشگاه همه جور هنری رو امتحان میکردم اما لان شدم خانوم دو شغله صبح تا شب اداره شب تا صبخ خونه!!!!
راستی سه ماه تعطیلی خیلی کیف داره ها!!!

البته تعطیلات ما 3 ماه نیست و 2 هفته است ... 3 ماه تعطیلی مال رسمی های آموزش و پرورش هست و ما نیروی آزاد مدارس غیر دولتی هستیم و مثل بقیه ی کارمندا فقط 1 ماه در سال مرخصی داریم و اونم فقط می تونیم توی تابستون ازش استفاده کنیم و آخرش هم از اینور اونورش می زنن اما خب به همینش هم عادت ندارم من !!!!
دو شغله بودن هم که برای هممون هست ... اما من به یاشار گفتم امسال باید همه ی کارها رو تقسیم کنیم ... وگرنه من دیگه به درسام نمی رسم !!!

لبخند دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 http://www.mypromisingfuture.blogfa.com

عزیزم عیب از تو نیست که دوست داری تو این چندروز تعطیلیت همه کار بکنی.این بین همه خانمای شاغل اپیدمی هست از بس وقت کم داریم به خودمون برسیم تا یک فرصت کوچولو پیش میاد قاطی میکنیم

آره دیگه فکر می کنم حالا کو تا تابستون سال دیگه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد