خب می بینم که دوباره ۴ شنبه و ۵ شنبه رو تعطیل کردند و با سه شنبه ای که من تعطیلم می شه ۴ روز !!!!
هر چند امروز خیلی حال و حوصله ندارم !!!! اصولا الان حوصله ی هیچ کاری رو ندارم ... نه درس خوندن ... نا انجام دادن کارای خونه و نه ...
همینجوری الکی از صبح دارم وب گردی می کنم ... دیشب خوب نخوابیدم ... یاشار تا صبح بیدار بود ... یعنی واقعا تا خود صبح ساعت ۵/۷ صداش کردم میگم بیا لااقل یه ساعت بخواب بعد برو ... به خاطر همین من دیشب درست و حسابی نخوابیدم ... همش دلم شور همسرمو می زد که کار داره و باید بیدار بمونه !!!!!!!!!!
صبح لبه ی پتو رفت تو چشمم ... چشم چپم و حالا یکمی تار شده ... نمی دونم برم دکتر یا نه ... فکر کنم یکمی صبر کنم اگه بهتر نشد بعدش برم ... امیدوارم مشکل خاصی نباشه !!!
کاش بتونم از این ۴ روز خوب استفاده کنم ...
خبر دیگه اینکه خواهرم تصمیم گرفت که ایتالیا بمونه و نره آمریکا ... و این خیلی خوبه ... چون هم اون می تونه بیاد و هم ما می تونیم بریم و ببینیمش ... چند وقت پیش رفته بود پاریس ... رفته بود که با خودش تنهایی فکر کنه که بره یا بمونه ... بعد اینقدر اونجا بهش خوش گذشته بود که فکر کرد بمونه بهتره ... به من می گفت تو اگه بیای عاشق شانزه لیزه می شی !!!! حالا من قراره پولامونو جمع کنیم و بریم و ایتالیا و از اونجا اگه شد فرانسه !!!!!!!!!!!!!!
می دونین من توی این سه هفته اخیر فقط ۷ روز رفتم سر کار !!!!!!!!!!!!! خیلی خوش گذشته !!!! تا باشه از این تعطیلات آخر هفته ای !!!!
اما آلودگی هوا واقعا داره اذیتم می کنه ... دیروز ریه هام خیلی سنگین بودن ... مثل وقتی که آدم سرما می خوره و ریه هاش عفونت می کنه ... امروز که از صبح خونه ام بهترم !!!!!!!!!
امروز به یکی از آرزوهام که داشتن گودر در وبلاگم بود رسیدم ... بالاخره وقت کردم و درستش کردم !!!!
اگر دقت کنین بالای لینک دوستان دوباره اسم همه وبلاگایی که اد کردم هست و حالا زود زود می فهمم که کیا آپ کردن !!! و مجبور نیستم همه رو باز کنیم تا بفهمم که آپ کردن یا نه !!!!!!!!
کلی درست کردنش طول کشید ها !!! ولی بالاخره موفق شدم !!!!
بعد از درست کردن گودر هم رفتم سراغ درسام !!!! و کلی موفقیت آمیز بود !!!!
دیروز صبح که بیدار شدم یکی از همکارام اس ام اس داد که شنیدم فردا تهران تعطیله !!!!
آخه بنده خدا رفته بود مسافرت و ۴ شنبه باید میومد سر کار !!!! منم از همه جا بی خبر زود اومدم سرچ کردم دیدم بعله به خاطر آلودگی هوا تعطیله !!!! منم که کلا تصمیم گرفته بودم سه شنبه برم سر کار ... دیگه لباسامو پوشیدم و با یاشار رفتم !!!! آخه ما محل کارامون نزدیک همه و من صبح ها با یاشار می رم ... خلاصه رفتم سر کار و همه متعجب شدن که من چرا اومدم ... خدا رو شکر کلی از کارامو انجام دادم و به بقیه هم کمک کردم ... آخر سر هم یه منتی سر مدیرمون گذاشتم... گفتم خوب شد من امروز اومدم ها چقدر کار داشتین !!!! اونم کلی ذوق مرگ شد گفت آره راستی تو چرا امروز اومده بودی !!! گفتم همینجوری از دیشب تصمیم گرفتم امروزو بیام!!! بعدش مدیرمون گفت که من اگه شماها رو نداشتم چیکار می کردم !!!! (باکلی ذوق و خوشحالی)و من هم در دلم بسی قند آب شد !!!! ( البته اینو بهش گفتم که وقتی موقع امتحانام خواستم نیام سر کار بدونه که یه روزهایی هم بوده که اضافه اومدم !!!! )
خلاصه یاشار هم زودتر کارشو تعطیل کرد و اومد دنبالم با هم رفتیم خونه !!!! ناهارامونو که خورده بودیم یه راست رفتیم خوابیدیم !!!! بعدش هم مگه یاشار بیدار می شد از بس که شبا دیر می خوابه و صبح ها مجبوره به خاطر من زود بیدار شه وقتی بخوابه دیگه بیدار نمی شه !!!! ( شب ها بیدار می مونه و روی برنامه هایی که باید بنویسه فکر می کنه و مطالعه می کنه ... البته گاهی هم این وسطا چت می کنه .... فیس بوک می ره و ... )
بعدش هم رفتیم خونه ی مامانم اینها که گفته بودم قراره خاله هام بیان !!!! خاله هام خیلی دیر اومدن توی ترافیک گیر کرده بودن ... بعدش هم شام خوردیم و حدودای ۵/۱۱ اومدیم خونه و دوباره یاشار تا ۵/۵ صبح بیدار بود !!!!
امروز صبح هم ساعت ۵/۸ رفت سر کار ... آخه اونا تعطیل نبودن !!!! کلن شرکت های خصوصی هیچ وقت تعطیل نیستن ...
فردا هم عید غدیره و مادر شوهر هم سادات !!!!
احتمالا امشب می ریم خونشون ... چون فردا دوستاش و همسایه ها میان راحت نیستیم ...
امروز صبح هم طی یک عملیات ویژه کل خونه رو تمیز کردم از گرد گیری حسابی گرفته تا شستن پتوها... روتختی ... روبالشی ها و .... کلی کار کردم ... از وقتی یاشار رفت تا همین الان که ساعت ۱۵/۱ است !!!! تا یکمی پشتم خوب شد افتادم به جون خونه دیگه !!!! حالا می تونم با آرامش کامل درسامو بخونم ... البته اگه فردا این آقا یاشار خونه رو دوباره کثیف نکنه !!!! و از سرو کول من بالا نره و بذاره درس بخونم !!! کلا وقتی من کتاب می گیرم دستم انگار براش هوو آوردم !!! البته جدیدا سرش خیلی شلوغ شده ... از همون وقتی که بخش کاریش عوض شده و ارتقا پیدا کرده باید خودشو خیلی جلو تر ببره و هر روز کلی مطالعه می کنه و ...
همچنان از پول خبری نیست و من دلم یه عالمه پول می خواد !!! آخه یکی نیست بگه بابا توی این خونه دو تا آدم زندگی می کنن هر دو تا هم دارن کار می کنن اما همیشه جیباشون خالیه !!!! می دونین چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چون که حقوقی دریافت نمی کنن ... فقط داریم در راه رضای خدا کار می کنیم ... یاشار که از شهریور حقوقی دریافت نکرده ... منم از مهر تا حالا ... یعنی من هنوز حقوق مهرم رو هم نگرفتم ...در نظر داشته باشید که امروز ۳ آذره !!!!! حالا پارسال محل کار یاشار اینجوری نبود که امسال اونم اینجوری شده !!!!!!!!!!! حالا شماها یه راهکاری بدین به ما !!!!
دیگه خیلی گشنمه برم یه ناهار خوشمزه بخورم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عیدهمتون مبارک ... تعطیلات خوش بگذره !!!!
باز هم خبر خاصی نیست ... پشتم همچنان درد می کنه ... البته خیلی بهتر شده ... اما هنوز هم نمی تونم درست و حسابی بشینم یا بخوابم ... باید همش خودمو مشغول کار کنم تا حالیم نشه
فردا با اونکه روز تعطیلمه اما می رم مدرسه ... هم برای اینکه یه چند وقتیه دلم توی خونه می گیره ... هم به خاطر اینکه یه عامله کار دارم ... هم به خاطر اینکه سرم گرم باشه با آدما ... خودم یه عالمه کار دارم توی خونه ... یه عالمه درس ... اما نمی فهمم چمه ... توی خونه هیچ کاری نمی تونم بکنم !!!!!!!!!!!
فردا صبح اول می رم دفترچه بیمه ام رو تمدید کنم ... بعدش می رم مدرسه ...
شب هم خاله هام خونهی مامانم هستن و می رم اونجا ... من ۵ تا خاله دارم که هر کدوم یه جای ایرانن ... دو تا شون شمال ایرانن ... یکیشون شیرازه ... یکیشون کرمانه ... یکیشون هم کرج
و حالا فردا شب قراره اون خالم که شیرازه ... و اونی که کرمانه و اونی که کرجه برن خونه ی مامانم ... دلم براشون تنگ شده ... ایشالله که من هم می رم !!!!
می خوام برای مامانم اینا اینترنت ای دی اس ال بگیرم ... پورت هاشون پره !!!!!!!!!! وایرلس هم اونجاها سرویس نمی دن !!! مامانم هم که تازگی ها راه افتاده و می خواد همش بره اینترنت و فیس بوک و ... همش سرعتش کمه !!!!!!!!!!!